سایه‌نویسی در سایه مرگ

1400/01/14

سایه‌نویسی یا نوشتن در سایه، برحسبِ نوع کار و بنا بر انگیزه‌ سایه‌نویس و مؤلف اصلی یا سفارش‌دهنده، انواع مختلفی دارد. نوعی از سایه‌نویسی وجود دارد که به‌ندرت درباره‌اش حرفی به میان می‌آید و آن همکاری سایه‌نویس یا مؤلف اصلی است که برخلافِ اغلب نمونه‌های دیگر بدون اختیار و اراده مؤلف یا نویسنده اصلی انجام می‌گیرد و دلیل آن چیزی نیست جز مرگِ نویسنده و حفظ میراث او به دستِ سایه‌نویسان و ویراستاران، که گاه به دلیل مخیر بودن بین چاپ یا از بین بردن آثار، و صرف زمان برای جمع‌آوری و سرهم کردنِ قطعات پراکنده دست‌نوشته‌ها و نوعی دست بُردن در اثر، جایگاهی فراتر از یک ویراستار یا ناشر پیدا می‌کنند و عملا به همکار نویسنده یا سایه‌نویس تبدیل می‌شوند.

عمده آثاری که از طریق سایه‌نویسی موجودیت پیدا می‌کنند، خاطرات یا زندگینامه افراد مشهوری هستند که توسطِ فردی به‌اصطلاح دست‌به‌قلم نوشته می‌شوند و البته اساسِ این کتاب‌ها بر مبنای مصاحبه‌ها و دست‌نوشته‌هایی است که فرد در اختیار سایه‌نویس قرار می‌دهد و مابقیِ روایت را خودِ سایه‌نویس با توجه به زمان و مکانِ روایت یا شرایط تاریخی و اجتماعی که زندگی فرد در آن بستر سپری شده، شکل می‌گیرد. در این نوع نوشتار بیشترین اعتبار از آنِ فردی است که زندگی یا خاطرات او به رشته تحریر درآمده است و ممکن است هیچ نامی از سایه‌نویس یا مؤلف اصلی به میان نیاید، یا در حد ویراستار و به‌رسمِ تقدیر و تشکر در مقدمه از او نام برده شود. اما جز همکاری در نوشتن زندگینامه، سایه‌نویسی انواع دیگری هم دارد که بیشتر کاری تخصصی است و در حوزه کسب‌وکار و تبلیغات و برندسازی به کار می‌آید.

در حوزه‌های خلاقه، ازجمله ادبیات و داستان‌نویسی هم سایه‌نویسی کاربرد داشته است. ازجمله اینکه برخی از نشرها چندین و چند سایه‌نویس را به استخدام خود درمی‌آورند تا در ازای مبلغی برایشان داستان بنویسند و البته این اتفاق بیش از همه بنا بر سفارش شخصی به انتشارات صورت می‌گیرد. در بازار نشر غرب که سایه‌نویسی رونق بیشتری دارد، این سفارشات اغلب در حوزه ادبیات کودکان و سری داستان‌های نوجوان انجام می‌شود که به دلیل سری و دنباله‌دار بودنِ داستان‌ها وقت زیادی از نویسندگان را طلب می‌کند و همین امر ناشران را به استخدام سایه‌نویسان و نوشتن با سبک و لحنِ نویسنده‌ای مشهور یا دستیاری این دست نویسندگان برمی‌انگیزد.

اما نوعِ دیگری از سایه‌نویسی هم هست که کمتر به آن پرداخته شده و آن همکاری سایه‌نویسی است که به ناگزیر و حتی گاه برخلافِ میل و اراده صاحبِ اثر، آن را به دست چاپ می‌سپارد. در ادبیات جهان از این نمونه‌ها کم نیست که آثاری از نویسندگان پس از مرگشان منتشر شد و چه‌بسا آن آثار از مهم‌ترین نوشته‌های نویسندگانشان و یا برترین رمان‌های تاریخ ادبیات جهان هم شد. این دست سایه‌نویسی به‌منظور حفظ میراث یک نویسنده صورت می‌گیرد و سایه‌نویس در چنین مواردی با استناد به دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌ها و حاشیه‌نویسی‌های نویسنده سعی می‌کند آثار به‌جامانده از او را تا حد ممکن بر اساسِ نظم و صورتی که خودش می‌خواسته تنظیم کند و به چاپ بسپارد.  فرانتس کافکا، از مشهورترین این نویسندگان است که در دوران حیاتش چندان شناخته‌شده نبود و زمانی که از دنیا رفت بسیاری از نوشته‌هایش منتشر نشده بودند. کافکا از دوستش خواسته بود که پس از مرگش تمام دست‌نوشته‌های مانده از او را بسوزاند اما دوستش، ماکس برود به خواستِ او اعتنا نکرد و شاهکارهای کافکا را آماده کرد و به چاپ رساند. از کافکا تقریبا چهل اثرِ کامل و بسیاری نوشته‌های کوتاه و چندین اثر ناتمام به‌جا مانده است، بااین‌حال، سه اثر بزرگ او؛ یعنی رمان‌های «محاکمه»، «قصر» و «امریکا» ناتمام مانده‌اند. «محاکمه»، معروف‌ترین رمان کافکا ازجمله این آثار بود، رمانی ناتمام که بار نخست در سال 1925 توسط ماکس برود منتشر شد. این رمان که از مشهورترین آثار کافکا است، روایتِ شخصی به نام یوزف کا. است که یک روز صبح بی‌خبر از همه‌جا و به اتهامی که هرگز معلوم نمی‌شود بازداشت می‌شود. «بی‌شک کسی به یوزف کا. تهمت زده بود، زیرا بی‌آنکه خطایی از او سر زده باشد، یک روز صبح بازداشت شد.»[1] ماکس برود، در اینجا در حکمِ سایه‌نویسی است که هیچ‌کس جز خودِ او مسئولیت سایه‌نویسی را به او نسپارده است. از این‌رو به‌رغمِ وصیتِ کافکا، آثار او را نمی‌سوزاند بلکه در نهایتِ دقت و امانت‌داری سعی می‌کند آثار او را جمع‌وجور کرده و به قالب کتاب درآورد. او هیچ موضوعی را از قلم نمی‌اندازد، برای نمونه در چاپ و آماده‌سازیِ رمان «محاکمه» سعی می‌کند بخش‌هایی از رمان را که کافکا خط زده و به‌نوعی قصد حذف یا اصلاح آن را داشته، مشخص کند و فصل‌های نیمه‌تمام را نشان‌دار کند که این‌ها در اغلبِ چاپ‌های معتبر رمان «محاکمه» به‌عنوان پیوست کتاب آمده است. خودِ ماکس برود می‌نویسد: «تقریبا تمام آثاری را که کافکا منتشر کردم، من با ترفند، با اصرار و ابرام از دستش بیرون کشیدم. اما این گفته با این واقعیت که او در دوره‌هایی طولانی از زندگی خود از نوشتن (هرچند خودش همواره اصطلاح «کاغذ سیاه کردن» را به کار می‌برد) احساس شادمانی می‌کرد در تضاد نیست. هرکس که حتی یک‌بار فرصت می‌یافت در جمعی کوچک نثر او را با آن شور مسحورکننده و آن ضرباهنگی بشنود که سرزندگی آن از عهده هیچ هنرپیشه‌ای ساخته نیست، شوق راستین و مهارناشدنی او را به نوشتن و دل‌بستگی بی‌حدوحصری را که در پس نوشته‌هایش پنهان است، بی‌واسطه احساس می‌کرد.» اما اینکه چرا کافکا به‌رغم شیفتگی‌اش به نوشتن چنان وصیتی کرد و چرا دوستش به‌جای عمل به آن وصیت، نقشِ خودساختۀ سایه‌نویس آثار کافکا را بر عهده گرفت، موضوعی است که خودِ ماکس برود به‌تفصیل از آن نوشته است: «هیچ وصیت‌نامه‌ای در میان نوشته‌های به‌جامانده از فرانتس کافکا یافت نشد. در میز تحریرش، میان بسیاری از کاغذها، یادداشت‌ تاشده‌ای بود نوشته‌شده با جوهر، خطاب به من، با متنی به این شرح:

ماکس بسیار عزیز، آخرین خواهش من: تمام چیزهایی را که میان نوشته‌های منتشرنشده من وجود دارد، از یادداشت روزانه گرفته تا دست‌نوشته‌ها، نامه‌ها، طراحی‌ها و غیره، همه را ناخوانده بسوزان، همچنین تمام نوشته‌ها و طراحی‌هایی که پیش از تو یا دیگران یافت می‌شود و تو به نام من از آن‌ها درخواست خواهی کرد. نامه‌هایی را که دیگران مایل نیستند در اختیار تو بگذارند، جا دارد دست‌کم تعهد کنند که شخصا بسوزانند.»[2]

جز این، در جست‌وجوهای ماکس برود، ورقه‌ای رنگ‌ورورفته و آشکارا قدیمی‌تر هم پیدا شد که با مداد نوشته شده بود و در آن‌هم کافکا خواسته بود که هر نوشته‌ای از او به‌جامانده تا حدی که در دست است و ترجیحا ناخوانده سوزانده شود. اما ماکس برود می‌نویسد به‌رغم این وصایای قاطعانه از اجرای عملی که دوستم خواست شانه خالی کردم و برای این خودداری دلایل قانع‌کننده‌ای دارم. یکی اینکه کافکا در زمانِ حیاتش به او گفته بود که پس از مرگش آثار او را بسوزاند و برود به او پاسخ داده بود که چنین خواسته‌ای را برآورده نمی‌کند! و تا جایی که ممکن بود پس از مرگش نوشته‌های کافکا را یافته و گردآوری می‌کند تا در مقامِ یک سایه‌نویس آن‌ها را به ثمر برساند. 

از دیگر نویسندگانِ مطرحی که پس از مرگشان صاحبِ سایه‌نویس شدند، می‌توان از آلبر کامو یاد کرد که نیز کتابِ «آدم اول» او پس از مرگش منتشر شد. وقتی کامو در سال 1960، در یک حادثه رانندگی از دنیا رفت، مشغول نوشتن یکی از شخصی‌ترین نوشته‌های رئالیستی خود بود: داستانِ کودکی کامو که در الجزیره می‌گذرد. مناسبات و روابطِ اجتماعی، خانواده و سیاست همراه با تجربیات او در کودکی، ازجمله مضامینِ این کتاب است که کامو نتوانست در زمان حیاتش آن را به اتمام برساند و اجل مهلتش نداد. از این‌رو دختر آلبر کامو این وظیفه را بر عهده گرفت تا نسخه دست‌نویسِ کامو را بازنویسی کند و کتاب را در سال 1994 به چاپ برساند.

جان کندی تول، نویسنده سرشناس آمریکایی نیز پیش از آنکه به مرگی خودخواسته از دنیا برود، سال‌ها تلاش می‌کند تا دست‌نوشته‌ کتاب «اتحادیه ابلهان» را به فروش برساند. اما بیش از یک دهه که از مرگش می‌گذرد، مادرش و یکی از دوستانش این کتاب را برای چاپ آماده می‌کنند. کتابی که بعد از چاپ اهمیت و شهرت بسیاری پیدا کرد و این شهرت را مدیون سایه‌نویسانی است که وقت بسیاری را در آماده‌سازیِ کتاب صرف کردند. این رمان در سال 1981 جایزه معروف پولیتزر را به دست آورد و امروز دیگر به‌عنوان یکی از آثار مطرحِ ادبیات داستانی قرن بیستم آمریکا شناخته می‌شود.

دیوید فاستر والاس، نیز از دیگر نویسندگانی است که در زمانِ حیاتش کتاب «شاه رنگ‌پریده» او، منتشر نشد، چراکه نگارش آن تا زمان مرگ نویسنده ادامه داشت. والاس به قول خودش تنها توانسته بود یک‌سوم کتابش را تکمیل کند که آن‌هم در سال 2011 با بازبینی مفصلی به انتشار رسید.

از دیگر نویسندگانی که پس از مرگ سایه‌نویس داشته‌اند، می‌توان امیلی دیکنسون، شاعر آمریکایی را نام برد که در طول حیات خود در نهایتِ انزوا و گمنامی به سر می‌برد و به‌ندرت اتاق خود را ترک می‌کرد. او در زمان حیاتش تنها دَه شعر از 1800 قطعه شعرش را به چاپ رساند و از این‌رو خانواده‌اش پس از مرگ او بود که دریافتند او چه شاعر پرکاری بوده است. تا سال 1955 مجموعه‌ای از‌ شعرهای، توسطِ توماس جانسون آماده و منتشر شد، و این کتاب مجموعه‌ کاملی از شعرهای او را شامل می‌شد که تا پیش از آن به‌ چاپ نرسیده بودند. از این‌روست که توماس جانسون به خاطر نقشِ بسزایی که در آماده‌سازی و انتشار اشعار دیکنسون دارد، به‌نوعی دست به عملِ سایه‌نویسی زده است.

نوشتن در سایه در مواردی که همکاری پس از مرگِ نویسنده‌ای مبادرت به تدوین و انتشار آثارش می‌کند، گرچه با معنای عرفی سایه‌نویسی تفاوت دارد، اما به لحاظِ ماهیت کار چندان با سایه‌نویسی بی‌ارتباط نیست. به‌خصوص که نوشتن در سایه مرگ، اغلب توسط نزدیکان و متخصصان ادبی انجام می‌گیرد که با روحیات و سبک و سیاق نوشتار نویسنده ازدست‌رفته آشنایند یا به وصیتِ او دست به گردآوری و انتشار آثارش می‌کنند. در ایران نیز نمونه‌هایی از این تصحیحات هست که به دلیل فراتر رفتن از عمل عرفی تصحیح می‌توان آن را با تألیف مشابهت داد و سایه‌نویسی خواند. این موارد که بیشتر در مورد آثار شاعران ایرانی دیده می‌شود، می‌تواند موضوع نوشته دیگری باشد که در شماره‌های دیگر به آن خواهیم پرداخت. 

 

 1.محاکمه، فرانتس کافکا، ترجمه علی‌اصغر حداد، نشر ماهی

2.محاکمه، فرانتس کافکا، ترجمه علی‌اصغر حداد، نشر ماهی


سایه‌نویسی مرگ نویسنده

دیگر مطالب سایه‌نویسی

«از تاید تا پفک‌نمکی»

علی خسروشاهی را به عنوان پایه‌گذار شرکت مینو می‌شناسیم، محصولاتی که حالا دیگر بخشی از هویت تاریخی ما شده‌اند، در این یادداشت سعی شده است تا تاریخچه‌ی مختصری از فعالیت‌های اقتصادی او را مرور کنیم، کارنامه‌ای بلند بالا که با انقلاب سال ۱۳۵۷ پایان یافت.


«من علیه سینمای فارسی فریاد می‌کشم»

آذر شیوا، سال ۱۳۱۹ در تهران متولد شد. او را به عنوان بازیگر سینما و صداپیشه، در سینمای پیش از انقلاب می‌شناسیم.
او بازیگر فیلم «سلطان قلب‌ها» بود، اما شاید بهترین نقشی که ایفا کرد در فیلم «روسپی» باشد. مطلب پیش‌رو نگاه کوتاهی به کارنامه‌ی هنری او و حرکت اعتراضی رادیکال او در سال ۱۳۴۹ دارد. حرکتی پرفورماتیو که در نقد «سینمای فارسی» بود، اما در آن زمان تبدیل به ضد خود شد.

رمزگشایی از سایه‌نویسی

بخش دوم

نویسندگی یک هنر و پروسه‌ی نوشتن کتاب یک پروسه‌ی خلاقانه است، در نتیجه لازمه‌ی موفق بودن همکاری بین مؤلف و سایه‌نویس توجه و تمرکز طرفین است. در نتیجه فارغ از این‌که چه کسی عمل نوشتن کتاب را انجام می‌دهد اگر یکی از طرفین به‌تمامی از پروژه دور باشد، این همکاری از ابتدا محتوم به شکست است.

در بخش دوم از ترجمه‌ی این مقاله به بخش‌های چالش‌برانگیز حرفه‌ی سایه‌نویسی پرداخته شده است، آن‌چه ممکن است سایه‌نویسی را برای بسیاری از نویسندگان به حرفه‌ای کوتاه‌مدت تبدیل کند.


رمزگشایی از سایه‌نویسی

بخش اول

سایه‌نویسی می‌تواند مفهومی رازآلود باشد، در سایه‌ ماندن هویت نویسنده‌ی یک اثر می‌تواند به گمانه‌زنی‌های بسیاری در رابطه با اثر بیانجامد. اما آنجالی توماس در مطلبی که با همین عنوان در مجله‌ی «خلیج‌تایمز» چاپ کرده است، به‌اختصار به جوانب مرموز این حرفه پرداخته است. مواردی که شاید بتوان گفت همزمان که می‌تواند لذات کار سایه‌نویسی باشد، چالش‌های این حرفه نیز محسوب می‌شود.


ضربه‌زدن به یک روح

کتاب خاطرات مدل آمریکایی، امیلی راداکاوسکی سر و صدای زیادی برپا کرده است. این کتاب خاطرات که مجموعه‌ای از جستارهایی است که او در رابطه با تجربه‌ی کار در صنعت مدلینگ نوشته است، هم در فرم و هم در محتوا یکی از نمونه‌های نامتداول کتاب خاطرات افراد مشهور (سلبریتی) محسوب می‌شود. اما این کتاب خاطرات هم مانند بسیاری از کتاب‌های خاطرات پیش از خود توانسته است بخش در سایه‌ای از زندگی افرادی را که تجربه‌های مشابه راداکاوسکی دارند، پررنگ کند.


سایه‌نویسان از سایه بیرون می‌خزند بخش (اول)

در این مطلب دو بخشی به بهانه‌ی مرور کارنامه‌ی سایه‌نویسی اشخاصی که ظن همکاری آن‌ها در کتاب خاطرات پرنس هری می‌رود، مروری خواهیم داشت بر امکان‌‌ها و ترکیب‌های متفاوتی که تیم حرفه‌ای سایه‌نویس‌ها می‌تواند داشته باشد. 


سایه‌نویسی و جاودانگی

شما می‌توانید از نگاه خودتان معمولی‌ترین انسان کره‌ی خاکی باشید و همزمان می‌توانید داستانی اعجاب‌انگیز را روایت کنید که در عمیق‌ترین لایه‌های ذهن انسان‌های دیگری که خود را «معمولی» و «غیر متمایز» می‌بینند ماندگار شود.