سایهنویسی با سرقت ادبی فرق میکند. اگر معلوم باشد که ایده مؤلف کجا تمام میشود و کار سایهنویس از کجا شروع میشود، میتوان به یک قرارداد اخلاقی برای پروژه سایهنویسی رسید.
از نقطهنظر یک سایهنویس این مطلب را میخوانید یا کسی که به دنبال استخدام یک سایهنویس است؟ اگر خودتان کار سایهنویسی کرده باشید، یا موقعیتی پیش آمده باشد که به جای دیگری محتوایی را تولید کرده باشید حتما، با این لحظه مکث پیش از اینکه پروژهتان را برای کسی شرح دهید آشنا هستید. آیا مورد قضاوت شنوندهتان قرار خواهید گرفت؟ یا برعکس پس از بستن قراردادی با یک سایهنویس، پیش خودتان برای لحظاتی فکر کردهاید که آیا قراردادی که امضا کردم کاری اخلاقی بود؟
از اینکه بدانید آدمهای بسیاری با لحظات مشابهی روبهرو شدهاند، تعجب میکنید. در مطلب پیشین به انواع مختلف سایهنویسی اشاره کردیم، بد نیست که بدانیم جواب به سؤال این متن به محتوای قراردادی که امضا میکنید بستگی دارد. آیا قراردادی که امضا کردهاید برای نوشتن متنی خلاقه است که سایهنویس قرار است تمام محتوای آن را تولید کند؟ چیزی شبیه یک رمان یا یک داستان کوتاه؟ یا رسالهای برای دانشگاهتان که در آن قرار است سایهنویس برای شما تزی تولید کند و با مقدمه و مؤخره به شما تحویل دهد؟ یا اینکه محتوایی در اختیار سایهنویسان قرار دادهاید و او طبق قرارداد موظف است که سخنرانی شما و یا محتوای شبکه اجتماعیتان را بنویسد؟ و یا داستان زندگیتان را برای سایهنویس بازگو کردهاید و او قرار است محتوایی که در اختیارش را گذاشتهاید با سبک و سیاق کلام شما تبدیل به کتابی جذاب و خواندنی کند؟
نویسندگان معتقدند سایهنویسی با سرقت ادبی فرق میکند. اما در سطح جهانی هم کسانی که با سایهنویسی متون دانشگاهی موافق باشند بسیار کم هستند. اگرچه شما در راستای تولید محتوای تز رسالهتان ممکن است پول خوبی به سایهنویس داده باشید، اما در حوزه دانشگاهی اگرچه اثبات این امر بسیار سخت است، اما در صورت اثبات در بسیاری از دانشگاههای غرب با این پدیده همرده سرقت ادبی و یا (plagiarism) برخورد میشود. ممکن است نهایتا منجر به اخراج شما از دانشگاه شده، پایان تلخی برای حرفه و وجهه دانشگاهیتان محسوب شود. فارغ از برخورد سیستماتیک که ممکن است با شما بشود یا نه، بسیاری معتقدند که سایهنویسی در پروژههای دانشگاهی برای سایهنویسان هم کاری غیراخلاقی و غیرحرفهایست. چراکه شما درواقع با امضا کردن قرارداد تضمینی به ناآگاهی طرف قرارداد به موضوع رساله نیز میدهید، چیزی که ضمانت آن باید برعهده دانشگاه باشد، نه نویسندگان.
اگرچه سایهنویسی سرقت ادبی محسوب نمیشود، اما آیا تولید محتوای ادبی خلاقه (Fictional) هم از همین شعار پیروی میکند؟ لیا مکسلین، سایهنویس جوان، در وبسایتش در جواب به این سؤال مینویسد که «همه محصولات همینطورند، شما اگر با ایده کسی یک اپ بسازید یا وسیلهای در آشپزخانه، کار اخلاقیای کردهاید؟ این شبیه همین کاری است که ما میکنیم (سایهنویسی ادبی)» اما تأکید این سایهنویس جوان بر این است که شخصیتها، پلات، گره دراماتیک داستان و غیره و غیره همه توسط طرف قرارداد تولید شده است و در اختیار سایهنویس قرار داده شده است. جان داپلر در وبسایت اتحادیه مؤلفان مستقل، پیچیدگی این سؤال را یک مرحله بیشتر میکند، او میپرسد: «سایهنویس با محتوای ادبیای که تولید میکند قرار است به چه ایدهای پروبال میدهد؟» برای او هم اینکه ایده و شخصیتها و پلات توسط مشتری در اختیار نویسنده گذاشته شده، پیشفرض گرفته شده است. اما تمام وظیفه سایهنویس را در تحویل محتوایی که برایش قراردادی امضا کرده است، نمیداند، و بر تأثیرگذاری دوچندان محتوای ادبی در اذهان تأکید میکند.
در این بین نویسندگان جوانی هستند که ذیل قراردادی برای ناشران سایهنویسی میکنند و کتابهای سریالیای تولید میکنند که بعضا به دست سایهنویس دیگری ادامه پیدا میکند، طبعا این نوع از سایهنویسی ادبی در اینجا مدنظر ما نیست، چراکه نام نویسنده این آثار اغلب یا نامی مستعار است و یا اسم اولین نویسنده سری کتابهاست، در هر دو صورت تولید این آثار ذیل نام فرد حقیقیای که نویسنده نیست قرار نمیگیرد. اما این یک حقیقت انکار نشدنی است که خلق محتوای ادبیای که سایهنویس برای آن انرژی فراوانی گذاشته است و در حد زیادی از آن خود کرده است، کار بسیار طاقتفرساییست. و درنهایت اگرچه قرارداد بین مشتری و سایهنویس مالکیت محتوای تولیدشده را از آن مشتری ميداند، اما ادبیات میراثیست برای تمام بشر، و شاید همین است که پنهان شدن نام نویسنده اصلی را غیراخلاقی میکند.
و اما معمولترین فرم سایهنویسی که همان نوشتن زندگینامه افراد است. شریل کونر در وبسایت فوربز مینویسد که شفافیت همهچیز است، اگر معلوم باشد که ایده مؤلف کجا تمام میشود و کار سایهنویس از کجا شروع میشود، میتوان به یک قرارداد اخلاقی برای پروژه سایهنویسی رسید. نکته جالب در سایهنویسی زندگینامه هم شاید همین است. خاطرات، مثل زیربنای ساختمانی میشوند که سایهنویس دیوارها و رویه کفها را به آن اضافه میکند. فارغ از اینکه نام سایهنویس بهعنوان ویراستار و یا بهعنوان همکاری که از او تشکر شده است بیاید یا نیاید، محتوای زندگینامهها از آن مؤلف است. این دقیقا همان چیزی است که ناداستان (Non-Fiction) را از داستان (Fiction) جدا میکند، و مرز بین یک قرارداد اخلاقی با قراردادی غیر شفاف و مبهم است. در پروژههای نوشتن زندگینامه، هر چه قلم سایهنویس کمرنگتر باشد و حضور کاراکتر راوی خاطرات پررنگتر درواقع نشانی بر تمام و کمال انجام دادن پروژه توسط سایهنویس است. اینکه نویسندگی مهارتی است در اختیار متخصصانی که میتوانند در صورت نیاز آن را با دیگرانی همچون راویان کتابهای زندگینامه به اشتراک بگذارند، تولید محتوایی غیراخلاقی نیست، بلکه هرچه در جامعهای رواج بیشتری پیدا کند، میتواند کمکی باشد برای ساختن میراث تاریخی برای نسلهای بعد.