«وکیل مدافع شیطان» شاید شناختهشدهترین اثر اندرو نیدرمن، تحت اسم خودش باشد که آنهم ممکن است بهواسطه فیلمی که از روی این کتاب در سال ۱۹۹۷ ساخته شد، به شهرت رسیده باشد. فیلمی به کارگردانی تیلور هکفورد، و با بازی بازیگران مشهوری چون چارلیز استرون، آل پاچینو و کیانو ریوز. نیدرمن به مدت بیستوشش سال سایهنویس مجموعه کتابهای ویرجینیا اندروز بود. تحت نظر نیدرمن کتابهای اندروز به ۹۵ کشور دنیا راه پیدا کرد و ژانر نویسندگی گوتیک اندروز در ادبیات جای خودش را پیدا کرد.
نیدرمن که پس از مرگ اندروز، سایهنویسِ آثار او شد، حرفهای زیادی در مورد کارهای اندروز دارد. او در سال ۱۹۸۶ پس از فوت اندروز با اتمام اثر «گلهای زیرشیروانی»، برای مدتی طولانی آثار اندروز را سایهنویسی کرد. نیدرمن هیچگاه خود اندروز را ندید، اما با اعضای خانواده اندروز در ارتباط بود و درواقع آنها بودند که در امر سایهنویسیِ کتابها او را استخدام کرده بودند. همسر نیدرمن بیشتر از خودش شیفته کارهای اندروز بود، فضای گوتیک آثار اندروز خیلی پیشتر از افول وضعیت سلامتی اندروز، توجه همسر نیدرمن را به خود جلب کرده بود. همین آشنایی سبب میشود که وقتی به علت بیماری شدید اندروز، نماینده دفتر او پیشنهاد اتمام کتاب او را به نیدرمن میدهد، او هم از سایهنویسی اثر استقبال کند.
نیدرمن توانایی تقلید لحن و ادبیات نویسندگان دیگر را در دانشگاه و طی تمرینهایی مانند نوشتن به جای ویلیام فاکنر، کسب کرده بود، و در این امر استعداد زیادی هم داشت. در نتیجه وظیفه اتمام کتاب «باغ اشباح» را به عهده گرفت، مجموعهای که با کتاب «گلهای زیرشیروانی» به اوج خود رسید. در مصاحبهای با رادیوی ملی NPR نیدرمن در رابطه با سختی روایت از نقطهنظر نویسنده زن اینطور میگوید: «اولش یککم عصبانی بودم، بعد با خودم گفتم ردیفه، و صبحها بلند میشدم و با یک قیاف خیلی جدی لباس خواب و کفشهای پاشنه بلند زنم رو میپوشیدم، پشت کامپیوتر مینشستم و شروع به تایپ کردن میکردم. بعد هم زنم بیدار میشد و یهجوری نگاهم میکرد انگار که دیوونهام.» «من برای خیلی از جزئيات کتابها روی همسرم حساب میکردم، حتی الان نوههای دختر دارم، و همیشه ازشون میپرسم که چه تکیهکلامهایی استفاده میکنن، یا چی میپوشن؟ یا توی موقعیتهای مشخصی چیکار ممکنه بکنن.»
سختی کار نیدرمن اما به تلاش برای فهم و بازتاب شخصیتهای زن محدود نمیشود، بسیاری از شخصیتهایی که او در ادامه مجموعه به آنها پرداخته است، شخصیتهاییاند که توسط اندروز خلق شدهاند، و حالا در داستانهایی که نیدرمن مسئول نوشتن آنهاست به حیاتشان ادامه میدهند. او میگوید: «همیشه باید مدام به کتابهای اولی برگشت و یادداشت برداشت، چون قضیه به این سادگیها نیست مثلا اگه شخصیتی توی آینه نگاه کنه، و من رنگ چشمش رو اشتباه بنویسم، همه مخاطبها حواسشون جمعه و باهام برخورد میکنن. توی کتاب سوم همین اتفاق افتاد که رنگ چشمهای یکی از شخصیتهای حاشیهای بهجای آبی قهوهای شد، همه مخاطبها شروع کردند حمله کردن.»
علاوه بر اینها نیدرمن همزمان با سایهنویسی آثار اندروز در حال نگارش آثار خودش هم بود. نیدرمن در رابطه با تجربه نوشتن آثار همزمان با فضای بسیار متفاوت میگوید: «اولش بهعنوان راهحل برای نوشتن هر کتاب یک سیستم مجزا گذاشتم. یک کامپیوتر برای نوشتن کتاب خودم تحت نام نیدرمن، و یکی هم برای کتابهای اندروز. تقریبا مجبور بودم روی صندلی چرخدار هی به سمت این کامپیوتر و اون یکی سر بخورم. یککم عجیب بود. و یکجورهایی شبیه این بود که وقتی پشت کامپیوتر کتابهای اندروز مینشستم، روح اندروز درونم حلول میکرد.»
اینها بخشهایی از گرههایی است که سایهنویسها طی خلق اثر به جای دیگری با آن دستوپنجه نرم میکنند. بسیاری از نویسندگان بر این عقیدهاند که نوشتن بهجای دیگری، تمرینی برای رهایی موقت از ساختارها و قیدوبندهایی است که گهگاه منجر به حبس شدن نویسندگان در یک فضای از پیش تعیینشده در آثارشان میشود. اما سایهنویسی علاوه بر حرفه میتواند در قالب تمرینی برای نویسندگی هم باشد. تمرینی که در آن نویسنده اجازه میدهد تا روح دیگری درونش حلول کند.