علاوه بر سری کتابهای نانسی درو (Nancy Drew) تقریبا تمام کتابهای ژانر وحشت نوجوانان توسط سایهنویسان نوشته شده است. البته علت این امر مدل کسب و کار موفقی است که امکان گسترش حوزه کاری را به سایهنویسی داده است.
در صفحات آغازین آخرین کتاب از مجموعه پسرهای هاردی، از ویرانههای شهر ساحلی BayPort دود سیاهی بلند میشود. ساکنان شهر با لباسهای پاره و دودآلود از کنار داروخانه مرکزی و رستوران شهر رد میشوند. خردههای شیشه تمام پیادهروها را پر کرده است. جو هاردی یکی از شخصیتهای اصلی داستان که عموما رازهای داستان را برملا میکند، میگوید «غیرواقعی»، و حق هم با اوست. جو و برادرش فرانک در صحنه فیلمبرداری هستند، و افرادی که از وسط صحنه عبور میکنند، بازیگرانی هستند در لباس زامبیها. اما طبق روال همیشگی کتابهای پسرهای هاردی، یک چیزی سرجایش نیست. اینبار، اتفاقاتی روی صحنه رخ میدهد که نزدیک است چند بازیگر را به کشتن دهد، و پسرهای هاردی خود را در میانه یک داستان رازآلود دیگر میبینند، که باید آن را حل کنند.
از اولین باری که خوانندهها با سری داستانی پسرهای هاردی و نمونههای دیگری از قهرمانهای نوجوان کارآگاه مواجه شدند، 85 سال میگذرد. کتابهای نانسی درو از همان مجموعه هنوز هم با داستانهای جدیدی منتشر میشود. تمام این رمانها ذیل دو اسم مستعار منتشر میشوند: فرانکلین. دبلیو. دیکسون و کارولین کین. البته چیزهایی هم در داستانها عوض شدهاند. مثل اینکه شخصیتها با دستگاه Mp3 موزیک گوش میدهند و ارجاعاتی به فیلمهای عملی-تخیلی جدیدتر هم داده میشود، اما همچنان داستانهای پسرهای هاردی بین روایت اول شخص دو برادر فرانک و جو در رفتوآمد است. در نهایت مدرنترین دستآورد این کتابها شاید همین باشد که هنوز هم ادامه دارند.
راز ادامهدار بودن سری کتابهای نانسی درو و پسرهای هاردی بسیار ساده است. آفرینندگان این داستانها راهی پیدا کردند که در عین حال که کیفیت خلاقه اثر را در حد استانداردی نگاه میدارند، با کمترین هزینه خروجی حداکثری داشته باشند. راه حل این بود که با تبدیل کردن نویسندهها به نویسندگان پروژهای گمنام میلیونها دلار پول درآورند، مدل کسبوکاری که در دوره اینترنت تبدیل به مدل اصلی کسبوکار شده است.
اگر به نظر شما نویسندگی حرفهای همراه با «تنهایی» میآید، باید با سایهنویسی کتابهای نوجوانان آشنا شوید. کریستوفر لمپتون، سایهنویسی که ۱۱ عدد از کتابهای پسرهای هاردی را در دهه ۸۰ میلادی سایهنویسی کرده است، اینطور میگوید: «معمولا تنها با یک نفر در تماس هستید؛ ویراستار». کریستوفر حتی کتابها را به ناشر هم تحویل نمیداد، بلکه برای یک موسسه بستهبندی کتاب به نام «مگابوکز» میفرستاد. بعد از اینکه لمپتون دستنوشته داستان را میفرستاد، کتاب به همراه نکات و توضیحاتی که با رنگهای مختلفی مشخص شده بود برای او پس فرستاده میشد. او میگوید: «آدمهای دیگری بودند که کتاب من را خوانده بودند و روی دستنوشتهها نکاتی را یادداشت کرده بودند، آنها شبیه شبحها بودند.»
موسسات بستهبندی کتاب در واقع بنگاههای برونسپاری کار هستند، نه مانند کاری که کارخانهها با چین میکنند. این موسسات کارهایی از قبیل پیش بردن خط داستانی، استخدام نویسنده، ویراستاری دستنوشتههای ابتدایی کتابهای سریالی و غیره را انجام میدهند. سپس نسخه آماده کتاب را به دست ناشر میرسانند، ناشر دستی به سر و روی داستان میکشد و آن را آماده انتشار میکند. ان گرینبرگ، کارمند انتشارات سایمون اند شوستر (بین سالهای ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۲) در مورد موسسات بستهبندی اینطور میگوید: «قرارداد بستن با موسسات بستهبندی مانند استخدام کسی است بدون اینکه در لیست حقوق شرکت قرار بگیرد.»
گرینبرگ هزارها نسخه درو را، پس از اینکه از موسسه بستهبندی به انتشارات رسیدهاند، ویراستاری کرده است. او بیشتر از هر کس دیگری روی کتابها این مجموعه کار کرده است، چیزی حدود ۳۰۰ جلد، گرینبرگ میگوید: «بالاخره باید غذای این ماشین را فراهم کرد.»
آلیس لئونهارت، یکی دیگر از سایهنویسان مجموعه نانسی درو میگوید حتی فردی که واسط بین موسسه بستهبندی و انتشارات بوده است را هم هرگز ملاقات نکرده است «حتی نمیدانستم کجا هستند.»
صنعت نشر کتاب کودک و نوجوان به صورت حیرتآوری کم تغییر کرده است. در ۱۹۵۰ یک نویسنده پرکار به نام ادوارد استریتمیر(Stratemeyer) شبکهای از نویسندگان و ویراستارهایی را که به صورت آزاد کار میکردند گرد هم آورد. اگرچه از چنین شبکهای انتظار میرود که در راستای منافع نویسندگان کار کند، همانطور که مثلا اتحادیه کارگران از حقوق کارگران دفاع میکند، اما هدف سندیکای استریتمیر این بود که حجم بسیار زیادی کتاب با نازلترین قیمت تولید و روانه بازار شود. گرینبرگ در مورد استریتمیر میگوید: «ادوارد نابعه بود، مثل ماشین ایده بود.»
سندیکای استریتمیر کمک کرد تا ایده سودآور بودن کار کردن موسسات بستهبندی با نویسندگان آزاد (دستکم برای مدیران و بالادستیها)، کاملا جا بیفتد. نویسندهها در ازای بهای ثابتی باید از اسمشان میگذشتند. سندیکا چند ده سری از کتابها را روانه بازار کرد چرا که انتظار داشت تعداد کمی از کتابها با موفقیت اقتصادی روبرو شود. سری کتابهای پسرهای هاردی و نانسی درو هم از همین مجموعه بودند. استریتمیر در سال ۱۹۳۰ در نیوجرسی مرد، البته آن زمان دیگر شهرت چندانی به عنوان نویسنده نداشت، بلکه به عنوان یک سرمایهدار شناخته شده بود.
در یادداشت بعدی این ستون، بیشتر در مورد ارتباط بین موسسات بستهبندی و سایهنویسها خواهیم گفت.
* متنی که خواندید ترجمهای از مقالهای است با عنوان The Mystery of the Hardy Boys and the Invisible Authors منتشر شده در مجله آتلانتیک در سال ۲۰۱۵.