«انجمن مرغ مقلد» در ادامه متنها و مصاحبههای معتبر مربوط به تاریخ شفاهی فلسطین، روایتی از ام مصطفی مربوط به پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا ایالاتمتحده را انتخاب و ترجمه کرده که بین سالهای 2010 تا 2011 انجام شده است.
مصاحبهکننده: فرح شاهداه
سؤالم این است که (قدیمها در فلسطین) چه غذاهایی درست میکردید؟
غذای چی؟ اینجا؟
شما اهل کدام روستا بودید؟
اهل کویکات هستم.
غذاهایی که آنجا درست میکردید چه بود؟
زمستانها: حمص، فول، مجدر، عدس مجروش، سمیده، غمیضه، مبق علت، مبق خبیزه، مبق، عقوب.
عقوب چی بود؟
دانهای سفید و ریز. از زمین درمیآوردید. مثل برف سفید بود. آسیابش میکنید. خیلی خوشطعم است.
نحوه پختش چطور بود؟
آسیاب میکردیم، بعد تفت میدادیم و در املت سرخ میکردیم.
یکجور گیاه است؟
آره، گیاه است.
غذای مخصوص مردم در کویکات چه بود؟
مغربیه و الکبه.
موقع عروسی چه غذایی درست میکردید؟
مردم هفت هشت تا گوسفند قربانی میکردند. برنج دم میکردند. گوشت پخته و ماست و مردم را دعوت میکردند.
وقتی مردم میمردند غذا چی میدادید؟
برای آن هم برنج درست میکردند و کبه و نان و گوسفندی هم قربانی میکردند و بین مردمی که برای عرض تسلیت میآمدند تقسیم میکردند.
اعیاد چطور؟
گوسفند. هر خانهای یک گوسفند ذبح میکرد. انواع کیک و شیرینی درست میکردیم.
وقتی بچهای متولد میشد چه میکردید؟
اهل خانه غذا میپختند، سوپ درست میکردند و همه به دیدار مادر میآمدند تا تبریک بگویند. با خودشان شیرینی بادامی و دلمه ترکی میآوردند.
برای پذیرایی چه میآوردید؟
مغله (نوعی دسر).
کسی مریض میشد چه کار میکردند؟
برای عیادت میآمدند و با خودشان قهوه میآوردند.
ماه رمضان؟
شبها غذا را بار میگذاشتند. مردم برای سحر بیدار میشدند و اللهاکبر را میگفتند و ملوخیه (نوعی خورشت) و برنج درست میکردند و همهچیز حاضر آماده بود. غذاهای معمولی درست میکردند.
موقع عروسی چه کسی کمک میکرد؟
هر کس در روستا که آشپزیاش خوب بود - مثل ما. وقتی دعوتشان میکردی هفت هشت زن برای کمک در پختن غذا میآمدند.
پولی بهشان پرداخت میشد؟
نه مجانی کمک میکردند.
مغربیه رو چطور درست میکردید؟
مغربیه با خودشان میآوردند، حمص را خیس میکردند، گوشت را تکهتکه میکردند و بعد پیاز میآوردند و با روغن تفت میدادند. بعد حمص و گوشت و مغربیه را اضافه میکردند تا در قابلمه بپزد. وقتی غذا حاضر میشد و همه میخوردند، بعدش غذای باقیمانده را داخل ماهیتابه میگذاشتند و با گوشت به آشپزها میدادند.
غذای پولدارها با غذای فقرا فرق داشت؟
نه غذا یکی بود. اما آنها پول داشتند و محصولاتی را که کاشته بودیم میخریدند. مثلا بهشان عقوب و علت و خبیزه میفروختیم و مثل ما غذا درست میکردند.
منظورتان این است آنهایی که پول داشتند، ثروتمندان، غذایشان فرق داشت؟
نه، آنها نیم کیلو گوشت در قابلمه میگذاشتند ما هفت مثقال. خدا هر کسی را در یک سطح خلق کرده است.
پولدارها غذای متفاوتی میخوردند؟
گوشتشان بیشتر بود، مرغ بیشتری در وعده غذاییشان بود. یعنی وزن گوشت و مرغشان بیشتر بود. مثلا بگویم شما یک مرغ برای خانواده درست میکردید، آنها دو تا.
شما اهل کویکات هستید. لهجهتان چطور بود؟
همین که میبینید. اما مردم اهل غبیسه، شیخ داوود و شیخ دنون لهجهشان با ما فرق دارد.
چطور لهجه آنها فرق دارد؟
نمیدانم. من خیلی با مردم بُر نخوردم. سنم کم بود و رفتوآمدی نداشتم. فقط زنهای مسن اینطرف و آنطرف میرفتند، از خواب بیدار میشدند و اینجا و آنجا میرفتند. لهجه آنها فرق دارد.
وقتی میخواستید سر کسی داد بزنید چه میگفتید؟
نفرین میکردیم. ایشالا قلبت کور شود. خفه شو. دهنت را ببند. اینجا هم همین را میگوییم.
وقتی فلسطین را ترک کردید چند سالتان بود؟
هفده سالم بود. عروس شده بودم و بچه کوچکی داشتم. هنوز راه نمیرفت. اسمش مصطفی بود. باقی بچههایم در لبنان به دنیا آمدند بهجز مصطفی.