«انجمن مرغ مقلد» در ادامه متنها و مصاحبههای معتبر مربوط به تاریخ شفاهی فلسطین، روایتی از فاطمه منتشر میکند که بخشی از روایتهای تاریخ شفاهی است که توسط انستیتو مطالعات بینالملل «ابراهیم ابولغد» در دانشگاه بیرزیت (در رامالله فلسطین) منتشر شده است. نام این مجموعه که توسط ظارفا علی تهیه شده «روایتی بیپایان» است.
مصاحبهکننده: ظارفا علی
فاطمه پناهجویی هشتاد ساله است که در سردا زندگی میکند. او اصالتاً اهل عین کرم است و اولین چیزی که به محض ورود به خانهاش توجهم را جلب کرد این نقاشی بود. سلیمان منصور این نقاشی را در سال 1969 کشیده است و این اثر سیاحت مردم فلسطین پس از النکبه را به تصویر میکشد. در این نقاشی فلسطین شهر بیتالمقدس را همراه با قبهالصخره به دوش میکشد، که کنایهای از اطلس (از اساطیر یونان) است، یکی از تیتانها که آسمان و زمین را به دوش میکشید. نقاشی سلیمان مملو از استعاره و نماد است، چنان که منصور بر استواری، شکیبایی و اراده فلسطینی در به دوش کشیدن مسئله فلسطین تأکید دارد. فاطمه تابلو را به دیوار خانهاش آویخته تا سمبلی باشد از داستان او و دیگر پناهجویان فلسطینی.
فاطمه درباره سقوط عین کرم و مهاجرت دست جمعیشان میگوید:
پیش از حمله یهودیان به روستای ما، آنها به دیر یاسین رفتند، در پی آن قتل عام دیریاسین نزدیک طلوع خورشید رخ داد، پس از قتل عام مردم روستای ما به دیر یاسین رفتند و دیدند زنان و بچهها کشته شدند. اندکی پس از آن نیروهای یهودی به روستای ما، عین کرم، حمله کردند... وقتی حمله کردند عمو و پدرم گفتند که باید به سمت کوهها برویم. سمت غرب رفتیم و بیش از یک ماه به همراه عمهام در آنجا ماندیم. اما حملات یهودیان به آنجا هم رسید و مجبور شدیم آنجا را ترک کنیم. راه بیتلحم را در پیش گرفتیم. ساعت یک نیمهشب راه افتادیم و یک سال آنجا ماندیم. بعد به سردا آمدیم. قطعه زمینی خریدیم و اینجا خانه ساختیم. از آن زمان ما اینجا زندگی میکنیم. بچههایم که بزرگ شدند آنها را به عین کرم بردم. پیاده رفتیم و وقتی به عین کرم رسیدیم، خانه پدری و چشمه آب را به آنها نشان دادم. پسرم وقتی روستای ما را دید به خشم آمد.
با آنکه فاطمه و خانوادهاش برای گریز از هجوم اسرائیل به روستایشان در تقلا هستند و تا آرام شدن موقعیتشان به سرپناه موقتی هم دست مییابند، اما حملات صهیونیستها به آنان میرسد و ناچار به ترک فلسطین میشوند. این نشان از آن دارد که هدف سیاست اسرائیلی- صهیونیستی در جریان النکبه جلوگیری از بازگشت پناهندگان فلسطینی بوده است. هرچند چنان که فاطمه میگوید:
در آن زمان اصلاً به ذهن ما خطور نمیکرد که دیگر هرگز باز نخواهیم گشت.
وقتی به سمت بیت لحم میروند به دنبال سرپناهی موقت هستند تا اینکه بتوانند دوباره به دهکده خودشان بازگردند. وقتی برایشان روشن میشود که امکان بازگشت به آنجا روز به روز کمتر میشود خانهای جدید در سردا میسازند تا زندگی جدید را در آنجا آغاز کنند.
داستان زنان از 1948 حول سقوط روستاها و شهرهایشان، سیاحت جمعی و نوستالژی گذشته است. از اینرو به خاطر آوردن النکبه توسط زنان، منبع غنی برای تاریخ ملی فلسطین است، و حذف آنها تاریخی نابسنده در اختیار ما قرار میدهد که قادر نیست با وجود همهچیز، به ما توضیح دهد مبارزه مردم فلسطین چطور دوام یافت. گوش فرا دادن به داستان زنان، نهتنها به آنها این احساس را منتقل میکند که روایتهایشان منبع ضروری تاریخ فلسطین هستند، بلکه درک بهتری از اطلاعات حائز اهمیتی به دست میدهد که در دل داستان زندگی آنها نهفته است.