دوری و فاصله افتادن میان انسانها بهخصوص اعضای خانوادهها از تلخترین تبعاتِ همهگیری ویروس کرونا و شیوع آن در سرتاسر جهان است. کووید 19 نهتنها هراس جمعی به بار آورد، موجب دوری فرزندان از پدران و مادران و دیگر افراد مسن خانواده شد که بیش از دیگران در معرضِ ابتلا بودند. این فاصله بسیاری از فرزندان را به مرور خاطرات واداشت و بسیاری هم سراغ آلبومهای خانوادگی و شجره و سوابق خانواده خود رفتند و به مرور گذشته نشستند. در این میان به دلیل اعلام قرنطینه و اعمال محدودیتها حیاتِ اقتصادی جامعه به خطر افتد و بسیاری از شرکتها ناگزیر به تعدیل نیروهاشان شدند و بسیاری شغل خود را از دست دادند. اما در این میان جالب است یکی از مشاغلی که چندان هم شناختهشده نیست رونق پیدا کرده است. به دلیل رجوع افراد به خاطرات و درک اهمیت خانواده در دوری از پدران و مادران، بسیاری به فکر افتادند تا خاطرات آنان را ثبت کنند و از اینرو شغلِ سایهنویسی در برخی از کشورها رونق گرفت. گاردین در مطلبی ضمن اشاره به افزایش تقاضا برای نوشتهشدن زندگینامه، به ایده ثبت زندگیها میپردازد چراکه زندگی پیشبینیناپذیرتر از قبل شده و باید از خاطرات پاسداری کرد.
فرزندان کسانی که بهواسطه کووید از پدران و مادرانشان جدا شده بودند، حالا به دنبال مستند کردن و ثبت کردن زندگی آنها هستند.
نوآمی گوردون وسط قرنطینه گیر افتاده بود و ماهها بود که نتوانسته بود پدرش را ببیند. همین هم ایده ثبت زندگی پدرش را به ذهنش انداخت. «من فکر میکردم که مردم بسیاری عزیزانشان را از دست میدهند، و زندگی پیشبینیناپذیرتر از قبل شده، به همین دلیل ما باید از خاطرات پاسداری کنیم، داستانهایی که آدمها معمولاً سرشان شلوغتر از آن است که از پدرها و مادرهایشان بپرسند«.
گوردون ترتیبی داد تا زندگینامه ریموند سیلور، پدر ۸۳ سالهاش سایهنویسی شود. ضبط کردن داستانهای زندگی ریموند منجمله داستان جستجو برای نقاشیای با عنوان «خاخام و خانوادهاش» که تصویر مادرش نیز در آن بود، به خانواده فرصت این را داد که ارزش سیلور را بیشتر درک کنند. گوردون تنها یک نفر از افراد زیادی است که پس از شروع همهگیری در بریتانیا و پس از دور افتادن از خانوادهشان به علت قرنطینه به فکر سایهنویسی خاطرات خانوادهاش افتاده است و قصد دارد تا زندگی افراد مسن خانواده را ثبت کند.
دفترهای سایهنویسی نزدیک به ۴۰۰ درصد رشد تقاضا در دوران همهگیری گزارش دادهاند. بیشترین درخواست از سمت فرزندانی است که هراسان از کرونا، میگویند که میخواهند گذشته والدینشان را زنده کنند، و تکهای از تاریخ خانوادگیشان را برای همیشه ثبت کنند. تنها یک بنگاه تجاری که متقاضیان را به سایهنویسها متصل میکند، نزدیک به ۵۰۰ پرونده فعال و در حال انجام دارد. به گفته خودشان این رقم بالاترین تعداد پروژه در تاریخ کمپانی آنهاست. نهتنها مجبور شدهاند که تعداد کارمندانشان را دو برابر کنند که قصد دارند در سال آینده کل مجموعه را گسترش دهند.
مدیر اجرایی این بنگاه اعلام کرده: «تعداد پروژههایی که نهایتاً قرار است به انتشار برسند خیلی محدود است. بالا رفتن تقاضا کاملاً مربوط به همهگیری و جداافتادگی خانوادهها از هم است، خانوادهها نهتنها دلتنگ هم هستند بلکه مدام نگران سلامتی افراد سالمند خانوادهاند«.
»فرزندان، بیشتر به خانوادههایشان زنگ میزنند و بیشتر با هم گفتگو میکنند، ضمن اینکه آدمها در این دوران بیشتر وسایل خانه را زیر و رو میکنند و چشمشان به عکسها، دستنوشتهها و نامههایی از گذشته میافتد. آدمها بیشتر از پیش میخواهند والدینشان مشغول به کاری مثبت باشند، و به آنها هدیهای زیبا بدهند، اما کارهای بسیار کمی در دوران همهگیری میشود انجام داد«.
گوردون هم کاملاً موافق است. «زمان معمولاً خیلی سریعتر از آن پیش میرود، که ما فرصت داشته باشیم به کارهایی که والدین ما انجام دادهاند فکر کنیم. یا ارزش آنها را بفهمیم.» «همهگیری این فرصت را در اختیار ما گذاشت که درنگ کنیم و به این چیزها فکر کنیم و کاری برای آنها انجام دهیم.» سیلور با نوشتهشدن خاطراتش موافقت کرد چون در دوران همهگیری وقت زیادی برای به عقب نگاه کردن داشت و این باعث شد تا بخواهد زندگیاش نوشته شود به خاطر بماند و فهمیده شود. «به ذهنم رسید که شاید زندگی من برای نوهها و نتیجههایم جالب باشد. اما غیر از این و از آنجایی که من بیوه هستم، همهگیری تأثیر عمیقی بر زندگی من گذاشت. به نظرم در حال از دست دادن زمان هستم، و این باعث شد به خیلی چیزها فکر کنم مثل اینکه آیا نوهها و نتیجههایم به این فکر خواهند کرد که چهها بر من گذشته است؟ چون اگر خودم دیگر نباشم، زندگیام هم از یاد میرود«.
کارو هاندلی، نویسنده و ویراستار هم از دو برابر شدن حجم کارش در دوران همهگیری میگوید. «از شروع همهگیری ناپایداری زندگی بیشتر از پیش به چشم آدمها میآید، چون افراد سالمند ممکن است ناگهان فوت کنند. مرگ نزدیکان ناگهانیتر از گذشته به نظر میرسد. فرزندان خانوادهها به این فکر میکنند که اگر داستان زندگی والدینشان را ثبت کنند، از فراموش شدن آنها جلوگیری میکنند«.
هاندلی در حال نوشتن خاطرات هارجیندر ۷۵ ساله است، هدیهای که راج، پسر هارجیندر (جراح قلب ساکن ناتینگهایم) برای او در نظر گرفته است. راج میگوید: «بعد از شروع همهگیری برای من کاملاً واضح شد که نسل پدر من کمکم از دنیا میروند. من میخواستم که در مورد زندگی پدرم بیشتر بدانم، زندگیای که با من خیلی متفاوت بود. اگرچه که من داستان کلی را میدانستم اما از جزئیات داستانها خبر نداشتم. به نظرم رسید که اگر پدرم خودش داستان زندگیاش را روایت کند من او را بهتر خواهم شناخت تا اینکه خودم شروع به سؤال کردن از او کنم. پدر من از نسل آدمهایی است که بیشتر سکوت میکنند، و بازگو کردن زندگیشان برای فرزندان برایشان کار راحتی نیست. امیدوار بودم که روایت کردن برای یک غریبه برای پدرم کار راحتتری باشد که همینطور هم بود«.
هارجیندر میگوید: «من با مکتوب شدن خاطراتم موافقت کردم چراکه در دوره همهگیری زمان بیشتری برای فکر کردن داشتم. ضمن اینکه معلوم نیست فردا هم اینجا باشم، و نسلهای آینده داستان نیاکانشان را بهکلی فراموش خواهند کرد.»
تینا لیونِ سایهنویس گفته است که در دوران همهگیری تقاضای ثبت خاطرات خانوادگی یکسوم افزایش داشته است. «این افزایش تقاضا برای بالا رفتن حس نوستالژی است، مردم بیشتر با خانوادههایشان صحبت میکنند، حتی صدایشان را در حال خاطره تعریف کردن ضبط میکنند. مردم متوجه گذرا بودن زندگی شدهاند و همین باعث شده است که ارزش بیشتری برای بزرگترها و تجاربشان قائل شوند.»
شانون کایلی، سایهنویس دیگر هم با تینا موافق است. «من روزی حداقل یک ایمیل از مشتریها میگیریم که از من میخواهند تا خاطرات یکی از افراد سالمند خانوادهشان را بنویسم، این تقریباً دو برابر تقاضای پیش از همهگیری برای من است. اگر فرزندان نتوانند مامان و بابایشان را در دوره همهگیری ببینند ارزش بیشتری هم برای دیدنشان قائل میشوند. فقط این نیست، خانوادهها بیشتر با تلفن با هم صحبت میکنند و به حرفهای هم گوش میدهند، از طرفی چون والدین نمیتوانند از خانه بیرون بروند، محتوای صحبتها بیشتر معطوف به گذشته است تا حال.» «همین باعث میشود سالمندان علاقه بیشتری به مرور خاطرات داشته باشند، زمان بیشتری هم برای گشت زدن بین نامهها و دستنوشتههای قدیمی دارند. دقیقاً همینجاست که آنها هم آمادگی این را پیدا میکنند که زندگیشان را ثبت کنند.«
منبع: گاردین