سایهنویسی مانند بسیاری از اشکال نوشتن، میتواند در ریتم روزانهی کارهای ما بهنحوی کاملا نامحسوس پدیدار شود. بسیاری از ما حتی متوجه این نیستیم که ممکن است در حال سایهنویسی باشیم. فارغ از کسانی که بهصورت مستقیم در صنعت نشر و ادب کار میکنند، سایهنویسان دیگری هم در حوزههای دیگر مشغول به کار هستند، اما چهطور ممکن است که سایهنویسی کنیم اما متوجه آن نباشیم؟
چندی پیش مطلبی در مجله آتلانتیک منتشر شد که در آن به اشکال سایهنویسی روزمره پرداخته بود. به طور مثال به سایهنویسی نوشتن ایمیلها و پیامهایی که ارسال میشود. فرض کنیم که شما در مجموعهای مشغول به کار هستید که محتوای ذهنی رئيستان را تبدیل به محتوای نوشتاری میکنید. یا بدون اینکه ردپایی از خودتان بگذارید پیامها و محتوایی را که بر شبکههای اجتماعی منتشر میشود، مدیریت میکنید. اما نه بهعنوان یک تولیدکننده محتوا، بلکه بهعنوان بندی نانوشته از شغلتان. این وضعیتی است که بسیاری از ما تجربه کردیم. شاید اگر شما منشی شرکتی باشید نوشتن ایمیلهای روزمره برای افراد شرکت را بهعنوان کاری روزمره قلمداد کنید. اما آیا تا به حال به این هم فکر کردهاید که مثلا در ایمیلی که بهجای رئيستان مینویسید از چه کلماتی استفاده کنید که لحن و جایگاه رئيستان را به رخ بکشد؟ یا در مکاتبات با کسی که میدانید با رئيس شما ارتباط دوستانهای دارد از فرمتی خودمانیتر با کلماتی که تحکم کمتری دارد استفاده کنید؟ همین جزئیات در نوشتن محتوای نوشتاری بهجای فرد دیگر میتواند گواهی بر سایهنویس بودن شما باشد.
این مسئلهای بود که پس از انتشار این مطلب در مجله آتلانتیک منجر به تولید مطالب دیگری در رابطه با اشکال روزمرهی سایهنویسی شد. اما همانطور که سوالهای اخلاقی در مبحث سایهنویسی ادبی و خبرنگاری پیش میآید، در این شکل از سایهنویسی هم مطرح میشود. رکسانه گی، روزنامهنگار نیویورکتایمز ستون ثابتی در این روزنامه دارد که در آن به سوالهای رسیده در رابطه با محیط کار و مشغلههایی که مربوط به فضای کاری میشود پاسخ میدهد. او در توضیح این ستون نوشته است: «سوالهایتان در رابطه با فضای شرکت، مشغلههای مالی مربوط به شغل و کارتان را به ما ایمیل کنید. نام و منطقهی جغرافیایتان را برای ما بنویسید و اگر میخواهید ناشناس بمانید حتما قید کنید.»
در یکی از این پرسش و پاسخها سوالی مربوط به همین اشکال روزمرهی سایهنویسی و اخلاقی بودن یا نبودن آن مطرح شده است که در اینجا سوال و پاسخ این روزنامهنگار به این مسئله را ترجمه کردیم.
سوال رسیده از مخاطب نیویورکتایمز:
من برای یک سازمان مردمنهاد بهعنوان مسئول ارتباطات تماموقت کار میکنم. رئیس من میخواهد بیشتر بهعنوان یک «رهبر متفکر» در رابطه با موضوعات عدالت نژادی شناخته شود. اما تنها کاری که مثل یک رهبر انجام میدهد، دستور دادنش به من برای نوشتن یادداشتهای وبلاگ و نوشتههای کوتاه در مورد تعهدش به برقراری عدالت و قرار دادن نام خودش بهعنوان نویسنده است. من خیلی تلاش کردم تا این پروسه را تبدیل به یک همکاری کنم. اما خیر، کار نکرد. به نظر میآید که رئيس من فکر میکنم میتواند نوشتههای تر و تمیز در رابطه با خشونت پلیس، قوانین تبعیضآمیز و ناعدالتی در رابطه با کووید-۱۹ را هم مثل پیتزا یا یک بشقاب پنکیک سفارش دهد. آیا این اتفاقی که برای من در حال رخ دادن است برای یک مدیر اجرایی ارتباطات عادی است؟ من دلم میخواست با رئیسی کار کنم که در رابطه با مسائل مربوط به نژاد و برابری آگاه است و خود را در برابر آنها مسئول میداند. اما الان احساس میکنم تصویری که از خودمان ساختهایم تنها تصویری نمایشی است. آیا به نظر شما سایهنویسی برای مردی مثل رئیس من ایدهی خوبی است؟ چراکه میشود یک جورهایی این کار را در تصویر بزرگتر کاری برای اهداف بزرگتر قلمداد کرد؟
ناشناس
پاسخ رکسانه گی:
شما سوال اشتباهی را در رابطه با این موضوع مطرح کردهای. قطعا اینکه تو کارت را به خوبی انجام دهی ایدهی خوبیست. و اینکه نوشتههایی که سایهنویسی میکنی در راستای اهداف والاترند بسیار فوقالعاده است. توجه کردن و زمان گذاشتن برای یکی از مهمترین مسئلههای روز جامعه ما بسیار مهم است.
اینکه رئیسها از کارمندهایشان بخواهند که برای آنها سایهنویسی کنند اصلا چیز غیرعادیای نیست. شما به عنوان مسئول ارتباطات سازمانتان عموما به نمایندگی از سازمان یا شرکتی که در آن کار میکنید مکاتبه میکنید یا چیزهایی مینویسید نه با عنوان شخصی خودتان. رئیس شما در پروسهی تولید محتوایی که بحثش است همکاری نمیکند چون به طور معمول لزومی هم برای همکاری او در تولید این محتوا نیست. در واقع او شما را برای اینکار دارد. در یک جهان ایدهئال نام شخص او نباید زیر این نوشتهها بخورد. اما در واقع رئیس شما این استفاده را از این موقعیت میکند تنها به این دلیل که امکانش را دارد.
کلافگی اصلی شما از این میآید که شخص دیگری از اعتبار نوشتههای شما لذت میبرد، من این احساس را درک میکنم. اینکه بخواهیم مالکیت محتوای فکریای که تولید کردهایم از آن باشد کاملا حق طبیعیای است. اما از آنجایی که سایهنویسی در واقع بخشی از کار شما تلقی میشود فکر نکنم برای برونرفت از وضعیتی که در آن گرفتار شدهاید گزینههای زیادی داشته باشید. یکی از گزینهها میتواند این باشد که مسئلهی پیش آمده را با رئيستان مطرح کنید و ببینید آیا او حاضر است که شما قسمتی از نوشتهها را با نام خودتان منتشر کنید یا خیر.
خیلی از سازمانها برای پرداختن به مسائل حساسی چون نژاد از سایهنویسان استفاده میکنند، مهمتر از هر چیز این است که سازمان شما حداقل به این مسائل میپردازد. یک گزینهی دیگر هم این است که سکوت اختیار کنید، و سکوت اختیار کردن غیرقابل پذیرش است.