شاهزاده هری (شاهزادهی بریتانیا) هفتهی گذشته اعلام کرده است که میخواهد کتاب خاطرات خود را تولید و منتشر کند. اما این روزها که نویسندههای بیشتری به سایهنویسی روی میآورند، چه کسی ممکن است اعتبار این کتاب پرفروش را از آن خود کند؟
شاهزاده هری هفتهی گذشته در راستای نوشته شدن کتاب خاطراتش گفته است: «این کتاب را نه بهعنوان یک شاهزاده که چیزی است که با آن متولد شدم، بلکه بهعنوان مردی که امروز به آن تبدیل شدهام خواهم نوشت.»
اما حقیقت این است که کسی دیگر مسئول نوشتن بیشتر محتوایی که خانواده سلطنتی آن را به زبان میآورند یا مکتوب میکنند، خواهد بود: برندهی پولیتزر جی. پی مورینگر، همان کسی که کتاب خاطرات قهرمان تنیس آندرا آگاسی را نیز در سال ۲۰۰۹ سایهنویسی کرد.
مورینگر، دومین سایهنویس خبرساز اخیر است. برری کولمن، بهتازگی در مصاحبهای با گاردین در مورد تجربهی سختش با میک جگر، افسانهی راکاندرول در سایهنویسی کتاب جگر سخن گفته، او این تجربه را که مربوط به اوایل دههی هشتاد میلادی است، «وحشتناک» توصیف کرده است، که همین توجه علاقهمندان به حوزه سایهنویسی زندگینامه را به خود جلب کرده است. کتاب خاطرات جگر هنوز هم منتشر نشده است، و یکی از آن کتابهایی است که همه چشمانتظار آمدنش به بازار هستند.
این مصاحبه که در آن سایهنویس در مورد تجربهی نوشتن کتاب خاطراتِ آدم مشهوری صحبت میکند، نگاه اختصاصی و نادری به تجربهی سایهنویسی برای فردی مشهور دارد و از این بابت مصاحبهی مهمی است.
سایهنویسی زندگینامهی آدمهای مشهور میتواند صندلی پَرشی برای نویسندهها باشد. و نویسنده میتواند بسته به نوع پروژهای که در آن مشارکت داشته و پیچیدگی اثر و جذابیتش هزارها دلار به جیب بزند.
اما تجربهی سایهنویسی کتابِ خاطرات میتواند همزمان بسیار خستهکننده و فرسایشی باشد، مخصوصاً برای نویسندههایی که نبوغ زیادی در نوشتن دارند و حالا باید بخشی از نوآوری و نبوغشان را فدای نوشتن کتاب زندگی شخص دیگری کنند.
صنعت نشر در ایالات متحده به گفتهی انجمن ناشران آمریکایی یک صنعت ۲۹ بیلیون دلاری است و مثلاً تنها در سال ۲۰۱۸ چیزی حدود ۱.۸ بیلیون کتاب در بازار به فروش رسیده است.
با فرا رسیدن اوج فصل فروش کتابها، یعنی میانهی تابستان و تلاش ناشران برای مملو کردن بازار از کتاب آدمهایی با اسامی مشهور و صحبتهای رهبران و کتابهای داستانی و غیره، بسیاری در این فکرند که نقش سایهنویسان در نوشتن کتابهای افراد مشهور چیست؟ و چرا همه با ترس و لرز به سایهنویسان نگاه میکنند که ببینند چه کسی میتواند این داستانهای بزرگ را به تحریر درآورد؟ و چرا در عصر ارتباطات که در آن فاصلهی ما با هر خبر مهمی تنها یک توییت است، افراد مشهور دست به دامن نویسندهها هستند؟
دن جرستین یکی از بنیانگذاران موسسه سایهنویسی گاتهام معتقد است که «به نظرم سودی که پلتفرمهای تولید محتوا به کتابها رسانندهاند این است که کتاب را از محتوای دم دستی خارج کردهاند و به آن ارزش یک کالای لوکس و با ارزش را دادهاند.» موسسه گاتهام که کار اصلیاش اتصال افراد مشهور به سایهنویسان است به الجزیره گفت: «بسیاری از آدمها میتوانند وارد حساب کاربری توییتر خود شوند و محتوای چهارصد کلمهای یا چیزی در این حدود را تولید کنند که توجه گذرایی هم به خود اختصاص دهد. اما لازمهی تولید کتاب نبوغ واقعی، داستان جالب زندگی و مهمتر از همه انرژی برای تولید اثری ماندگار و جالب برای میلیونها خواننده است، این یک مازاد منحصر به فرد به کتاب اضافه میکند.»
پروسهی همکاری
حقیقت این است که تولید یک پیشنویس صدهزار کلمهای حتی برای بهترین نویسندهها هم میتواند کار سختی باشد. دقیقاً اینجاست که پای سایهنویس یا همکار، یا ادیتور یا مشاور به داستان باز میشود، کسی که قرار است به سلبریتی کمک کند تا قطار افکارش را به راه بیاندازد.
برای بعضی از نویسندهها، سایهنویس کسی است به آنها کمک میکند تا به ددلاینهای مورد نظرشان برسند و یا صفحات طرفدارانش را دست بگیرد. مثلاً جیمز پترسون در مصاحبهاش با واشنگتن پست در نهایت صداقت اعلام کرد که بسیاری از ددلاینهایش که در آنها باید شخصیتها را معرفی کند و یا پلات داستان را بگوید یا مثلاً پیشنویس هشتاد صفحهای را تحویل دهد، از سایهنویسان کمک میگیرد. یعنی پترسون ایده را به یک نویسنده میگوید، سایهنویس آن را تبدیل به پیشنویس میکند و پترسون ادیت نهایی را روی پیشنویسهای نزدیک به ددلاین انجام میدهد.
سیستمی که بالا ترسیم شد شبیه به کاری است که یک نویسندهی داستانهای جنایی هم میکند. نویسندهای که کتابهای جناییاش از پرفروشترین کتابهای سال است. این نویسنده که از الجزیره خواست نامش محفوظ بماند میگوید: «من به این سیستم شبیه یک همکاری نگاه میکنم.» او از الجزیره خواست تا تأکید کند که به این شکل از همکاری «سایهنویسی» نمیگوید: «نوشته همچنان ایدهی من است و تمام جزئیات دستنوشته را هم من تولید کردهام. چیزی در پیشنویس پیدا نمیشود که من تأیید نکرده باشم.»
این نویسنده معتقد است که همکار داشتن در پروسهی نوشتن کتاب، کیفیت کتاب را بالا میبرد. و ایدههای تند و تیز و تمیزی را به وجود میآورد. او میگوید: «نویسندگی کار بسیار گوشهگیرانه و تکنفرهای معرفی شده است اما واقعاً لازم نیست که اینطور باشد.» او شیوهی داشتن گروه نویسندگان در تولید محتوای تلویزیونی را نمونه موفق این شکل از همکاری میداند.
این نویسنده همچنین علاقه دارد تا نقش کمککننده یا معلم را برای سایهنویسان جوان داشته باشد و میگوید که همیشه در قرارداد قید میکند که آمادهی کمک حرفهای به سایهنویس است. توضیح میدهد که «من دلم میخواهد که نویسندهها هم از کار کردن با لذت ببرند. لذت این همکاری باید دوطرفه باشد.»
نام نویسندهی روی اثر
اگرچه نویسندهای که بالا صحبتش شد نام همکارش را در بخش تشکرهای کتاب میآورد اما عنوان نویسنده را خودش به تنهایی اشغال میکند.
کسانی که در صنعت نشر کار میکنند میگویند که محتوای قراردادها بسیار با هم متفاوت است. بعضی از قراردادهای سایهنویسان شبیه کار دستمزدی است، یعنی سایهنویس برای محتوایی که تولید میکند دستمزدی دریافت میکند و دیگر کاری با اینکه کتاب چه میزان فروش داشته باشد ندارد. اما بعضی از قراردادها میتوانند سودی را به سایهنویس کتاب اختصاص دهند. اکثر قراردادها قوانین رازداری سفت و سختی دارند. اما این روزها سایهنویسان توجه بیشتری از قبل را به خود اختصاص میدهند.
جسیکا سیمپسون خواننده در مورد کار با سایهنویساش کوین کار اولاری، روی کتاب خاطرات پرفروشاش صداقت به خرج داد.
جنا گلتزر، سایهنویسی که در بیش از سی مورد کتاب با ناشران معتبری کار کرده است میگوید: «این روزها به نظر میرسد آن حالت لکهی ننگی که کار با سایهنویسان در گذشته داشت از بین رفته است.» «وقتی از لحن و صدای مؤلف در کار سایهنویسی استفاده میکنم فکر نمیکنم که نویسندهی اثرم. هنوز هم به نظرم این کار سایهنویسی است اما از اینکه وجود همکاریام با مؤلف انکار نشود حس بهتری دارم.» «متوجه شدم که بسیاری از نویسندهها اخیراً بیشتر به دنبال سایهنویس هستند چراکه میخواهند تنوع و چندصدایی به اثرشان ببخشند.»
اما در عین حال که بعضی از سایهنویسان احساس میکنند با سایهنویسی ممکن است از اهداف نویسندگیشان فاصله بگیرند، بسیاری از نویسندگان هم سایهنویسی را منبع درآمد خوبی میدانند.
دیبز بئر، سایهنویس و روزنامهنگار میگوید «من فهمیدهام که گمنام بودن و در سایهماندن را دوست دارم.» بئر پیش از این کتابی به نام خودش منتشر کرده است اما در حال حاضر دوست دارد که کتابهای دیگران را بنویسد چراکه سایهنویسی باعث میشود به صورت مداوم تحت فشار حفظ شهرتش نباشد. اما مثلاً جسیکا کستی، روزنامهنگار (که تا به حال کار سایهنویسی نکرده است) در مصاحبه با الجزیره میگوید: «اینکه یک مدل، کتابی در مورد آشپزی بنویسد و تا ابد بهعنوان مؤلف آن کتاب شناخته شود من را دیوانه میکند.» «فکر میکنم این افراد مشهور دنبال یک زمین سفتی هستند که روی آن بایستند و خود را بهعنوان فردی روشنفکر معرفی کنند. اما اینکه کتابهایشان توسط افراد دیگری نوشته شده به نظر من مسخره میآید.»
اما در نهایت باید اقرار کرد که سایهنویسی تبدیل به یک صنعت بسیار بزرگ شده است و سود کلانی برای صنعت نشر به همراه داشته است.
جرستین، این اتفاق را به بهترین نحو خلاصه کرده است: «انتشاراتیها بالاخره در حال خلاص شدن از شَر این تصور ساختگی هستند که نویسندهی همهکارهی تولید یک کتاب است. و انتشاراتیها هم در حال الحاق به این ایدهی بزرگتر هستند که نوشتن کتاب و داستانگویی هم مانند تمام کارهای خلاقهی دیگر، برای اینکه چیزی بزرگتر از هر کدام از این افراد خلق کند، لازمهی همفکری و همکاری صداهای مختلف و نقطهنظرهای مختلف است.»
منبع:
https://www.aljazeera.com