شما میتوانید از نگاه خودتان معمولیترین انسان کرهی خاکی باشید و همزمان میتوانید داستانی اعجابانگیز را روایت کنید که در عمیقترین لایههای ذهن انسانهای دیگری که خود را «معمولی» و «غیر متمایز» میبینند ماندگار شود.
ادبیات با تمام وابستگیای که به مرزهای ساختار زبان دارد، به ابزاری برای جاودانگی، سریعتر از مرگ تاختن و قدمتی به بلندای تاریخ داشتن مشهور است. یکی از کیفیتهایی که ادبیات را به بیرون از دیوارهای بستهی ارتباط بین زبانهای گوناگون پرتاب میکند، مفهوم روایت و قصهگویی است. قصهگویی را میتوان به جادویی تشبیه کرد که داستان جادوگری را هم روایت کرده است. آنچه که به بشر قدرت فرا رفتن از عمیقترین ترسهایش را عطا کرده است. بسیاری معتقدند انسانها قدرت جاودانگی را در شکل دادن به داستانهای حیرتانگیز به طبیعت یافتهاند. طبیعتی که میتوانست با عظمتش تلاش انسانها برای زندهماندن را به سخره بگیرد. لرزهای ناگهانی روی زمین، فوران یک آتشفشان و یا حتی خشکسالیای دورهای میتوانست و هنوز هم میتواند تمدنی را بهسرعت از روی زمین محو کند. اما اثری بر دیوارهی غار، حکاکی بر صخره و یا علامتهایی بر پوست حیوانات باقی میماند تا آنچه از نابودی ارزشمند جان بشر هم ارزشمندتر بوده است را به دیگرانی که نمیشناخت و یا تصویری از وجود آنها نداشت منتقل کند؛ روایتی از آنچه گذشته است.
بسیاری از روانکاوان معتقدند آنچه در نگاه انسان پستمدرن و پریمیتیو (بدوی) تفاوتی بنیانی ندارد، نگاه به نابودی خود و نهفته در آن نگاه به جاودانگی است. آنچه برای روایتکنندهی داستان امکانناپذیر مینماید مرگ راوی است. به زبانی دیگر راویای که هر بار امکان روایتگری داستانیای را دارد که ثبت شده است، امکان نابودی ندارد. اهمیت روایتگری آنجایی در زمانهی ما بسیار نمایان میشود که حتی با مرگ نویسنده هم روایتهای نیمهتمام باید به اتمام برسند، و این امر با جمعیتر شدن تولید اثر ادبی بیش از پیش رایج شده است.
در مطالب گذشته به موارد بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه سریالیای اشاره کردهایم که پس از مرگ نویسندهشان توسط سایهنویسان و ویراستاران به حیات خود ادامه دادهاند. آنچه نویسندگانی که در گمنامی برای بقای روایتی قلم میزنند را ارزشمند میکند، نه جاودانگی داستانهایی که ممکن است بهخوبی روایت شوند یا نشود است، بلکه در زندهماندن امکان روایتکردن و امکان در دسترس نگاه به جاودانگیست. در جهان غرب سنت ثبت و ضبط خاطرات از پرسشگری در رابطه با چیستی اهمیت خاطرات مذکور فراتر رفته است و اکنون بیشتر و بیشتر بهسمت پرسشگری در رابطه با چگونگی روایتگری میرود. شما میتوانید از نگاه خودتان معمولیترین انسان کرهی خاکی باشید و همزمان میتوانید داستانی اعجابانگیز را روایت کنید که در عمیقترین لایههای ذهن انسانهای دیگری که خود را «معمولی» و «غیر متمایز» میبینند ماندگار شود.
اما معنای روایتگری مفهوم «معمولی» و «غیر متمایز» را هم به چالش میکشد. چهطور میتوان روزمرگی را بخشی معمولی و غیر متمایز از زندگی بشر امروزه خواند در حالیکه به تعداد انسانهای روی زمین راه برای مواجهه و اجرای این روزمرگی وجود دارد. توانایی روایتگری در انسان دسترسی او به زبان و امکان حرکت بین زبانهای متفاوت میتواند رنگی اعجابانگیز به روایتهایی که در معنای عام ممکن است «غیر متمایز و معمولی» خوانده میشود بدهد.
ایدهی اصلی بسیاری از شبکههای اجتماعی همچون پلتفورمهایی مانند اینستاگرام نیز از مدنظر داشتن همین امکان میآید. فضایی که در آن سوژهها میتوانند زندگی روزمرهشان را آنطور که خود میخواهند به تصویر بکشند، جالب اینجاست که حتی مسئله ثبتشدن و حفظ امکان این ثبت شدگی در صفحههای شخصی شبکههای اجتماعی پس از مرگ سوژهها نیز به وجود آمده است. صفحههایی که پس از مرگ افراد حذف نمیشوند و امکانات دیجیتالی که میتواند تضمینی به بازماندگان بدهد تا در صورت امکان به صفحهی عزیزانشان رجوع کنند.
احتمالاً در آینده با پیشرفت امکان علوم ارتباطات و تکنولوژیهای وابسته، امکانهای پیچیدهتری برای ثبت روایت افراد به وجود خواهد آمد. اما هنوز هم با نگاهی به فیلمها و داستانهای علمی-تخیلی بهعنوان دریچهای به فانتزی بشر برای آینده میتوان دید که ادبیات با مفهوم نوستالژیک «کتاب» بهعنوان یک شیء منحصر به فرد گره خورده است. بسیاری از آثار علمی-تخیلی کتابخانهها را همچنان بهعنوان نمادهایی از احساسات انسانی به تصویر میکشند. بخشی ارزشمند از تاریخ که نمیتوان آن را با فرم و اشکال دیگری جایگزین کرد. در یکی از درخشانترین آثار علمی-تخیلی نیم قرن اخیر، فیلم بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade-Runner 2049) زمانی که یکی از قهرمانهای داستان سری به بزرگترین آرشیو موجود روی زمین میزند تا سر از داستان تولد یک کودک در بیاورد. مسئول آرشیو به او میگوید که در پی قطعی برقی که کل کرهی زمین تجربه کرد، بخش الکترونیک آرشیو شده به کل از بین رفته است، و تنها آرشیوی که ازسالهای پیش از خاموشی در دسترس است به صورت مکانیکی ثبت شده و آرشیوی فیزیکی است. این تصور که ممکن است دههای از زندگی بشر به کلی نابود شود و هیچ امکانی برای به یادآوردن آن برای انسانها نماند، در تصور بشر از آیندهای آرمانی هم جای دارد.
در موارد زیادی ترس از نابودی روایتهای بشر در اشکال مختلف در ادبیات خود را به تصویر میکشند. گویی تنها راه مواجهه با این ترس ثبت وسواسگونهی جزئیات «معمولی»، جمع کردن آلبومهای عکس خانوادگی، ساختن استوری در شبکههای اجتماعی و یا همان نوشتن کتاب خاطرات به روش سنتی است. روایتهایی از زندگیهای معمولی که میتواند تاثیری غیرمعمول و ماندنی بر روایتکنندگان بگذارد.