نخستین تشکیلات کارگری

تاریخ شفاهی جنبش کارگری:‌ زندگی و فعالیت‌های یوسف افتخاری

1400/02/18

در تاریخ مبارزات کارگری در ایران، یوسف افتخاری چهره‌ای محوری به شمار می‌رود. یکی به این دلیل که او چهره‌ای با تفکر تشکیلاتی و سندیکایی بوده و تلاش داشته مستقل از گرایشات حزبی، تشکیلات کارگران را تأسیس کند. یوسف افتخاری به دلیل اختلافاتی که با بنیان‌گذاران حزب توده داشت در اوایل سال 1321 به تشکیل «اتحادیه کارگران و برزگران ایران» دست زد. اتحادیه در ابتدای تابستان 1322 روزنامه «گیتی» را که ارگان رسمی این تشکیلات بود منتشر کرد. سرمقاله‌های روزنامه «گیتی» به مشکلات سیاسی و مسائل کارگری مربوط بود. اتحادیه‌ای که یوسف افتخاری شکل داد، نخستین تشکیلات کارگری بود که پس از شهریور بیست در تهران تشکیل شد و این هم یکی دیگر از دلایل اهمیت او در تاریخ جنبش کارگری در ایران است. یوسف افتخاری از رهبران اعتصاب کارگران صنعت نفت در سال 1308 بود و دوازده سال را در زندان‌های رضاشاه به سر برد و بعد از آزادی و در دوران پس از شهریور 1320 هم در فعالیت‌های صنفی و سیاسی حضور داشت.

 

سال‌ها پیش یوسف افتخاری در سلسله مصاحبه‌هایی، زندگی، فعالیت‌ها و خاطراتش را شرح داد که در کتابی با عنوان «خاطرات دوران سپری‌شده» منتشر شده است. در پیشگفتار این کتاب به این نکته اشاره شده که «سرگذشت یوسف افتخاری، ماجرایی است ناشناخته از یک دوران سپری‌شده که شناسایی و طرح آن در کنار شناسایی و طرح بسیاری از دیگر مسائل و حرکت‌های ناشناخته مشابه، از جهت درک و فهم تاریخ معاصر ایران ضرورت دارد.»

«خاطرات دوران سپری‌شده» شامل سه بخش است: خاطرات، مکتوبات و اسناد. خاطرات حاصل گفت‌وگوهایی است که کاوه بیات و مجید تفرشی در پاییز و زمستان 1368 با یوسف افتخاری داشته‌اند. درواقع بخش اول کتاب تاریخ شفاهی مبارزات کارگری به روایت یوسف افتخاری است. بخش دوم با عنوان «مکتوبات» شامل سلسله مقالاتی است که یوسف افتخاری از اردیبهشت 1330 تا تیر 1331 تحت عنوان «تاریخچه نهضت کارگری ایران» در روزنامه «اراده آذربایجان» نوشته و منتشر کرده است. در این مقاله‌ها به زمینه‌های تاریخی فعالیت‌های کارگران در ایران بعد از کودتای 1299 پرداخته شده و نویسنده سپس به سراغ زمینه‌های تاریخی تأسیس اتحادیه کارگری در خوزستان در سال 1307 رفته است. در اینجا اطلاعات دقیق و مفصلی درباره نحوه سازمان‌دهی و خواسته‌های کارگران و اعتصاب 1308 ارائه شده است. همچنین در این مقالات ‌به چگونگی تجدید فعالیت‌های کارگری پس از شهریور 1320 و تأسیس و فعالیت اتحادیه کارگران و برزگران تا سال 1322 توجه شده است. بخش سوم کتاب با عنوان «اسناد» با گزارش‌هایی از مقامات انگلیسی شرکت نفت درباره اعتصاب 1308 آغاز می‌شود. در این بخش سندهایی که به تحولات پس از شهریور 1320 مربوط است نیز منتشر شده است.

خاطرات یوسف افتخاری از دوران کودکی‌اش در اردبیل آغاز می‌شود و پیش می‌آید، اما درواقع بخش اصلی خاطرات او که به تاریخ شفاهی مبارزات کارگران مربوط است، از نقطه‌ای آغاز می‌شود که او برای ادامه تحصیل به مسکو و دانشگاه کمونیستی کارگران می‌رود. پس از طی مراحلی، او برای شروع فعالیت‌های به ایران می‌آید. یوسف افتخاری در 1307 به خوزستان می‌رود، یعنی زمانی که خوزستان به‌واسطه صنایع نفتی مهم‌ترین مرکز صنعتی کشور به شمار می‌رفت. او در روایتش از خوزستان این دوره، تصویری روشن و دقیق از وضعیت زندگی کارگران ایرانی، کارگران هندی و همچنین حکمرانی انگلیسی‌ها به دست می‌دهد.

در روایت یوسف افتخاری می‌توان دید که وقتی او و دیگر کارگران در پی ایجاد تشکیلات و سازمان‌دهی کارگران خوزستان بودند، اوضاع زندگی کارگران شاید حتی پریشان‌تر از سال‌های قبلی بوده است. او می‌گوید: «پالایشگاه آبادان از باکو بسیار مجهزتر و بهتر بود و مانند باکو نفت به دریا نمی‌ریخت و ناراحتی ایجاد نمی‌کرد. در آبادان انگلیسی‌ها محله خاص خود داشتند و هیچ‌کس را به آن راه نمی‌دادند. حتی اگر یکی از انگلیسی‌ها نیز با یک زن ایرانی ازدواج می‌کرد، او را نیز از آنجا رد می‌کردند. اسم محله انگلیسی‌ها بریم بود. واقعا در وسط آن جزیره یک بهشتی برای آن‌ها ساخته شده بود که همه‌چیز داشت. محل شنا،‌ باشگاه و خانه‌های عالی و مجهز داشتند و راحت بودند، کسی هم حق ورود به آنجا را نداشت.»

در مقابل، او توصیفی از فقر و فلاکت زندگی کارگران در محله‌های کثیف و فاقد امکاناتی به دست می‌دهد که نشانه‌ای آشکار از تبعیضی پررنگ دارد: «محله دیگری بود به اسم احمدآباد... احمدآباد کثیف‌ترین محله‌ای بود که در عمرم دیده بودم و حتی توالت هم نداشت و مردم لب آب می‌نشستند. البته آبادان کلا این‌طور کثیف بود، ولی کانال‌هایی حفر کرده بودند که با جزر و مد این مدفوع و کثافات به دریا می‌رفت. ولی احمدآباد این چیزها را هم نداشت. غالبا بیماری‌ها از آنجا شروع می‌شد. وضع کارگران بسیار بد بود. یک کارگر که سوابق خیلی زیادی داشت حداکثر حقوقی که می‌گرفت نه تومان و حداقلش شش تومان یعنی روزی دو ریال بود. کارگرها خیلی با عسرت زندگی می‌کردند. انگلیسی‌ها نفت کثیف و به‌دردنخور را در چاله‌ای می‌ریختند و زنان کارگران برای تأمین سوخت منزل به آنجا می‌آمدند و پیت‌هایشان را آورده پر می‌کردند و می‌بردند. نفت به سروکله‌شان می‌ریخت. لباسشان پاره‌پاره بود... انگلیسی‌ها با زنانشان می‌آمدند و عکس برمی‌داشتند. این قبیل حرکات انگلیسی‌ها و بدبختی کارگران ایرانی یک تنفر عجیبی ایجاد کرده بود.»

او می‌گوید چنین تبعیض و استثمار آشکاری، زمینه‌ای عینی برای ایجاد تشکیلات و تولد سازمان کارگری به وجود آورده بود. نحوه استخدام کارگران نمونه‌ای روشن از وضعیت کلی حاکم بر کارگران صنعت نفت داشته است: کارگران به محوطه‌ای مخصوص می‌آمده‌اند و انگلیسی‌ها می‌رفتند و از بالا به آن‌ها نگاه می‌کردند. خیل کارگران بیکار آن پایین جمع می‌شدند و آن‌ها هرکس که «گردن‌کلفت‌تر و تازه‌نفس‌تر و سالم‌تر» بوده استخدام می‌کردند. اگرچه این وضعیت زمینه و بستر شکل‌گیری تشکیلات کارگری را فراهم کرده بود، اما تا پیش از ورود یوسف افتخاری به آنجا سابقه‌ای از گرد هم جمع شدن کارگران و اتحاد آن‌ها برای سازمان‌دهی وجود نداشته است. افتخاری می‌گوید پیش از ورود او به آبادان جریاناتی در آنجا وجود داشته اما نهضت کارگری نبوده است: «هیچ صحبتی از این‌که کارگری باشد و متحد باشد و با هم مبارزه بکنند و این‌ها در بین نبود. گویا هندی‌ها اتحادیه‌ای برای خودشان داشته‌اند ولی ایرانی‌ها نداشتند. ایرانی‌ها از هندی‌ها یک مقدار تنفر داشتند چون هندی‌ها بیشتر به آن‌ها آقایی می‌کردند.»

یوسف افتخاری با هدفی خاص به آبادان آمده است. او در آنجا فکر می‌کند که باید رفیقی پیدا کند و رفقا را اول از میان کسانی پیدا می‌کند که احساسات ملی داشتند. او به‌مرور کسانی را پیدا می‌کند و به‌این‌ترتیب، «به‌تدریج در میان کارگران نفوذ کردیم و تشکیلات را فوق‌العاده گسترش دادیم.» او با ترفندهای مختلف و در حالی که خوزستان شدیدا تحت مراقبت بوده و همه‌جا کنترل می‌شده، به جاهای مختلف می‌رود و کم‌کم و به‌وسیله خود کارگرها می‌توانند همه‌جا تشکیلاتی به وجود بیاورند: «تشکیلات ما رسمیت پیدا کرده بود و محتاج به کادر بودیم. کارها می‌بایست اداره شود و عیب کار این بود که همه‌چیز در خوزستان قدغن بود. ایرانی‌ها حق نداشتند باشگاه شرکت تعاونی و هر چیزی که جنبه اجتماعی دارد داشته باشند.»

در این میان، یوسف افتخاری از راه‌های مختلف به فکر بهبود وضعیت زندگی مردم و نیز ارتباط‌گیری با آن‌ها بوده است. او می‌گوید به دیدن رئیس فرهنگ آبادان می‌رود و به او می‌گوید که ما می‌خواهیم باشگاه ایرانی داشته باشیم. رئیس فرهنگ که «جوان خیلی خوبی» بود می‌پذیرد و به‌این‌ترتیب اولین باشگاه ایرانی برپا می‌شود. با این حال باشگاه ایرانی عمر چندانی نمی‌یابد و خیلی زود توسط انگلیسی‌ها تعطیل می‌شود: «انگلیسی‌ها غوغا کردند. اما مردم، زن و مرد و کوچک و بزرگ آمدند برای تماشا و خوشحال بودند که ایرانی هم باشگاه دارد، انگلیسی‌ها فورا اطرافش را گرفتند و تحت‌نظر بود. دو ماه کشمکش داشتیم. باشگاه فقط فعالیت‌های ورزشی داشت ولی برای جذب مردم بسیار خوب بود و تمام شهر به آنجا آمده بود. بعد از دو ماه باشگاه را از طرف استانداری بستند و دیگر باز نشد.»

در کنار این‌ها، برای تربیت کادر، تشکیلات مدرسه‌ای شبانه و محرمانه تشکیل می‌شود. افتخاری به افرادی که مورد اطمینانش بودند مطالبی راجع به سندیکا می‌آموزد. در این بین آن‌ها با سندیکای جهانی هم ارتباط می‌گیرند. افتخاری می‌گوید که تشکیلاتشان بسیار کامل شده بود اما به لحاظ مالی در فشار بودند. او می‌گوید که حتی یک‌ روز هم بیرون غذا نمی‌خوردند و حتی اگر به قهوه‌خانه می‌رفتند پول یک چای اضافه هم نداشته‌اند. او البته معتقد است که همین در مضیقه بودن موجب موفقیتشان شده بود؛ «چون می‌دیدند یک آدمی که وضع زندگی‌اش این‌طوری است دیگر سیاسی نمی‌تواند باشد. از اول تا آن روزی که ما گرفتار شدیم انگلیسی‌ها توجهی نداشتند، تشکیلات فوق‌العاده وسعت پیدا کرده بود و ما توانستیم کارهای برجسته‌ای انجام بدهیم.»

زندگی و فعالیت‌های یوسف افتخاری، بخشی مهم از تاریخ شفاهی مبارزات کارگری است، چرا‌که بسیاری از اقدامات او و نزدیکانش برای اولین بار در مهم‌ترین مرکز صنعتی ایران رقم می‌خورد و پایه بسیاری از فعالیت‌های بعدی در آنجا گذاشته می‌شود. اگرچه شاید فعالیت‌های او به دلیل آنکه عضو حزب توده نبود در حاشیه مانده اما او در تمام سال‌های فعالیتش بیشترین اولویت را به کارگران و تشکیل اتحادیه‌های کارگری می‌داده است.

 

«خاطرات دوران سپری‌شده: خاطرات و اسناد یوسف افتخاری»، به کوشش کاوه بیات، مجید تفرشی، نشر فردوسی


تاریخ مبارزات کارگری در ایران اسناد یوسف افتخاری

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.