شاعرترین شاعرها

دویست‌وپنجاه سال پس از فریدریش هلدرلین

1400/09/24

فریدریش هلدرلین، شاعر آلمانی دوران کلاسیک و رمانتیک آلمان، در سال 1770 در شهر کوچک لائوفن، نزدیک شهر اشتوتگات و در حاشیه رود نکار به دنیا آمد. او از جوانی به شعر و فلسفه گرایش داشت و در تمام شعرها و نیز تنها رمانش رد تفکر فلسفی‌اش دیده می‌شود. هلدرلین اگرچه در زمان حیاتش آنگونه که باید قدر ندید، اما امروز از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات جهانی است و از قله‌های رفیع ادبیات آلمانی‌زبان به شمار می‌رود و او را می‌توان چهره اسطوره‌ای ادبیات آلمان دانست. آشنایی ما با هلدرلین به سال‌ها پیش برمی‌گردد اما در سال‌های اخیر تنها رمان او و نیز گزیده‌هایی از اشعارش از زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده‌اند و می‌توان گفت شناخت ما از او دقیق‌تر شده است. سال 2020 مقارن بود با دویست‌وپنجاهمین زادسال هلدرلین و جالب آنکه او با هگل و بتهوون نیز همسال بوده است.

نقد و تفسیرهایی که امروز درباره آثار هلدرلین وجود دارد بی‌شمار است و او نه فقط مورد توجه شاعران پس از خود بلکه با ستایش فیلسوفان مهمی هم روبرو بوده و به طور خاص شاعر محبوب هایدگر بوده است. هایدگر، هلدرلین را «شاعرترین شاعرها» نامیده بود. با این‌حال هلدرلین در دوران خودش به هیچ وجه شهرت امروزش را نداشت و کمتر مورد توجه بود. در تاریخ ادبیات جهان کم نبوده‌اند شاعران و نویسندگانی که در زمان حیاتشان ناشناس بودند و سال‌ها پس از مرگشان مورد توجه قرار گرفته و شناخته شدند. فهرست شاهکارهایی که در زمان انتشارشان گمنام و بداقبال بودند و سال‌ها و حتی دهه‌ها بعد ارزش‌شان روشن شد مفصل و طولانی است. آثار هلدرلین را باید در این فهرست قرار داد چرا که او هم از شاعران و نویسندگانی است که در طول حیاتش آثارش نادیده گرفته شدند و این شاید بیش از هر چیز به جنون و زبان نوآورانه اشعارش مربوط بود.

بخش ناقصی از اشعار هلدرلین در سال 1846 به چاپ رسید و این زمانی است که سه سال از مرگ هلدرلین می‌گذرد. هلدرلین شاعری قرن نوزدهمی است که در قرن بیستم شناخته شد. یعنی حدودا صد سال پس از هلدرلین و در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم مجموعه آثار او منتشر شد و درواقع در این دوره است که ادبیات آلمانی تازه با یکی از قله‌های شعری‌اش آشنا می‌شود. هلدرلین زندگی پرفزار و نشیبی داشت و درواقع حکایت زندگی‌اش مثل حکایت گمنام ماندن شاهکارهایش غریب است و قابل توجه. اشتفان سوایگ،‌ نویسنده و زندگی‌نامه‌نویسی که در ایران هم به خوبی شناخته می‌شود، زندگینامه هلدرلین را هم نوشته است که چند سال پیش با عنوان «پیکار با دیو» با ترجمه محمود حدادی به فارسی منتشر شد.

سوایگ (1942- 1881)، نویسنده مشهور اتریشی،  شاعر و مترجم هم بود اما بیش از هرچیز او زندگی‌نامه‌هایی جامع‌نگر نوشته است. تحلیل‌های دقیق او از زندگی چهره‌هایی چون تولستوی، اراسموس، نیچه، داستایفسکی، ماژلان و... آثار او را به «گنج فرهنگنامه‌ای تحلیلی» بدل کرده است. او در زندگی‌نامه‌هایی که نوشته است نثری جان‌دار، شاعرانه و تصویرآفرین دارد با میلی زیاد به روان‌کاوی و این‌ها باعث شده که زندگی‌نامه‌هایی که نوشته است خواندنی‌تر از زندگی‌نامه‌های مرسوم باشد. «پیکار با دیو» در سال 1925 نوشته شده و زندگی‌نامه سه‌گانه‌ای است در شرح سرنوشت، آثار و اندیشه‌های فریدریش هلدرلین، هاینریش فون کلایست و نیچه. سوایگ در زندگی‌نامه‌ای که سرشار از شور همدردی است، با نگاهی درون‌کاو فرازونشیب‌های زندگی هلدرلین را ترسیم کرده و همچنین به تحلیل آثار او پرداخته است.

فریدریش هلدرلین، شاعری که امروز آوازه‌ای اسطوره‌ای دارد، در دوران خود انسانی بود شکست‌خورده. او در جوانی و پس از تحصیل در دیر توبینگن، برخلاف آنچه برایش مقرر کرده بودند، از پوشیدن لباس روحانیت تن زد و در رد این آرزوی مادرش در نامه‌ای به او نوشت که بلندپروازی‌ ادبی‌اش هرگز نخواهد گذاشت در آرامش صومعه و زندگی خانوادگی احساس خوشبختی کند.

زندگی و زمانه هلدرلین پیوندی ناگسستنی با آثارش دارد. هلدرلین در عصری پرآشوب زندگی می‌کرد و اندیشه و هنرش هم در بستر آشوب‌ها و تلاطم‌های تاریخی عصرش شکل گرفته است. غالب اشعار هلدرلین و نیز تنها رمانش، «هیپریون» یا «گوشه‌نشین یونان»، تحت‌ تأثیر آرمان‌های عصر روشنگری و انقلاب فرانسه نوشته شده‌اند. در دوران هلدرلین جنگ‌های ناپلئونی، استعمار انگلیسی و برده‌فروشی سویه‌های منفی رشد سرمایه‌داری را نمایان می‌کرد و هلدرلین نیز مانند بسیاری دیگر از هم‌عصرانش از منتقدان این وضعیت بود. به اعتقاد هلدرلین، جامعیت و وحدت انسانی را تنها در مدنیت یونان عتیق می‌توان یافت. برای هلدرلین یونان باستان جایی است که انسان و طبیعت به وحدت می‌رسند و از این‌روست که در آثار او یونان باستان حضوری پررنگ دارد. «هیپریون» رمانی آشکارا فلسفی است که درعین‌حال آن را شاعرانه‌ترین رمان آلمانی نیز نامیده‌اند. این رمان مانند «رنج‌های ورتر جوان» گوته مجموعه‌ای از نامه‌هاست. نامه‌هایی از جوانی یونانی با نام هیپریون خطاب به دوست آلمانی‌اش، بلارمین، که البته همه آنها بی‌پاسخ‌اند. «هیپریون» یا «گوشه‌نشین یونان» سرشار از آرمان‌ها و ایده‌هایی در ستایش یونان عهد عتیق است و همچنین در ستایش از طبیعت و آزادی و فردیت برآمده از انقلاب فرانسه. هلدرلین در نوشتن این رمان از گوته تأثیر گرفته و البته سرمشق اولیه او نامه‌های فلسفی شیلر، «در باب تربیت زیبایی‌شناسی انسان»، بوده است.

هلدرلین شاعری آرمان‌خواه بود و به دلایل شخصی و اجتماعی به جنون دچار شد. جنونی که نزدیک به چهار دهه تا روز مرگ او در تابستان 1843، او را در پریشانی نگه داشت. در سال 1806 به شرکت در فتنه ژاکوبن‌ها، یعنی همکاری با جمهوری‌خواهان آلمانی طرفدار انقلاب فرانسه، متهم شد. اما بیماری‌ روحی‌اش او را از محاکمه و زندان معاف کرد. زندگی او پس از آن تا چهار دهه در جنون سپری شد. با این‌حال از دوران جنون او نیز شعرهایی درخشان به دست ما رسیده است. حدادی در مقدمه ترجمه‌اش از گزیده‌ای از شعرهای هلدرلین با عنوان «سکونت شاعرانه» درباره جنون هلدرلین نوشته: «اگر بنا به ارایه تصویری به غایت کوتاه از زندگی و نگرش هنری او باشد، باید گفت که آرمان عدالت در ساحت وطنی جهانی و فرهیخته آرزویی بود که با روح او و درک‌اش از هنر یگانگی یافته بود و بسا بیش از هرچیز وفای بی‌کم‌و‌کاست به این آرمان هم بود که در پیش هیولای خودسر و لجوج واقعیت تاریخ کار او را به جنون کشاند. جوانی‌اش با انقلاب جمهوری‌خواهانه فرانسه مقارن افتاد. این انقلاب آتش این آرزو را در جهان او شعله‌ورتر کرد، و دور افتادن این نهضت از اهداف متعالی‌اش غمی سنگین بر روح او نشاند».

 

  • پیکار با دیو، اشتفان سوایگ،‌ ترجمه محمود حدادی، نشر نیلوفر

فریدریش هلدرلین

دیگر مطالب زندگی دیگران

چگونه سوسیالیست شدم

هلن کلر در سال 1880 در خانواده‌‌ای متوسط در آمریکا متولد شد. در حالی که هنوز چند ماه بیشتر از عمرش نگذشته بود به علت بیماری مهلکی که می‌رفت تا جانش را بگیرد، بینایی و شنوایی‌اش را از دست داد. یکی از نقاط عطف زندگی هلن کلر، زمانی است که آن سولیوان، معلم و مددکار اجتماعی، کار تعلیم و تربیت او را به عهده می‌گیرد. الکساندر گراهام بل این معلم را معرفی و پیشنهاد کرده بود. آن سولیوان روش‌های نوینی برای آموزش هلن کلر به کار برد و او به مرور توانایی‌های خود را در عرصه‌های مختلفی چون ادبیات و شعر نشان داد. این سبب شد که کلر مورد توجه زیادی قرار بگیرد و حکایت‌های او و معلم‌اش به داستانی قابل توجه در سطحی عام بدل شود. اما زندگی کلر وجهی دیگر هم داشت که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مبارزات انقلابی کارگران علیه سرمایه‌داری و آرمان سوسیالیسم کلر را هم با خود همراه کرد. به این ترتیب هلن کلر به چهره‌ای مهم در جنبش‌ سیاسی چپ در امریکا و همچنین مبارزات زنان در آن دوران بدل شد. 


چشم‌انداز انقلابی رهایی زنان

کلارا آیسنر، یا آن‌گونه که مشهور است کلارا زتکین، در پنجم ژوئیه 1857 در آلمان متولد شد و در بیستم ژوئن 1933 در هفتادوشش سالگی در مسکو درگذشت. او اصلی‌ترین کسی است که روز 8 مارس را به عنوان روز جهانی زن پیشنهاد داد و اگرچه این مهمترین دلیل شهرتش به شمار می‌رود، اما نگاهی به زندگی‌ زتکین نشان می‌دهد که او در تمام عمرش برای آزادی و زندگی بهتر زنان و کارگران مبارزه کرد و با تلاش‌ها و نظریات او اتصال سوسیالیسم و فمینیسم محکم‌تر و قوام‌یافته‌تر شد. زتکین از نظریه‌پردزان، سازمان‌دهندگان و رهبران جنبش بین‌المللی زنان و جنبش کمونیستی بود که اگرچه در ایران کمتر مورد توجه بوده، اما آثاری از او و درباره‌اش در سال‌های مختلف به فارسی ترجمه شده‌اند و نگاهی به این آثار نشان می‌دهد که نوشته‌ها و گفته‌های او هنوز حایز اهمیت‌اند و به کار امروز می‌آیند. نقل شده که در مراسم خاکسپاری کلارا زتکین در مسکو بیش از ۶۰۰ هزار نفر شرکت کردند و خاکستر جسدش در دیوار کرملین به خاک سپرده شد. 


خشونت، مرگ و رستگاری

کورمک مک‌کارتی، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس آمریکایی که به‌خاطر اقتباس‌های سینمایی از آثارش به شهرتی فراگیر دست یافت، چند روز پیش، در 13 ژوئن (23 خرداد ماه) در سن 89 سالگی درگذشت. مک‌کارتی به‌گزارشِ «هالیوود ریپورتر» از بزرگ‌ترین رمان‌نویسانِ آمریکا به شمار می‌رفت که با رمان «جاده» توانست جایزه ادبی معتبر پولیتزر را کسب کند و رمانِ مطرح او «جایی برای پیرمردها نیست» دستمایه ساختِ فیلم سینمایی برادران کوئن در سال 2007 بود که اسکار بهترین فیلم و فیلمنامه اقتباسی را دریافت کرد. مک‌کارتی را راویِ خشونتِ آمریکایی خوانده‌اند، نویسنده‌ای که خشونت، مرگ و رستگاری از مضامینِ محوری آثار او بوده است. 


چپ ملی

فریبرز رئیس‌دانا در اسفند 1377 در مقاله‌ای نوشته بود که گویا این تقدیر ماست که پیش از نوروز و آغاز سال جدید حوادثی ناگوار «خُلق ما را تنگ و روحمان را چنان اندوهگین سازد» که دیگر شوقی برای برگزاری عید نباشد یا اگر بنا باشد «عیدانه‌ای تقدیم کنیم ناگزیر باشیم پیش از آن در رثای از دست رفتگان پیش‌گفتاری بیاوریم.» تقدیر چنین بود که خود او نیز تنها چند روز پیش از نوروز در شمار «از دست رفتگان» قرار بگیرد. مرگ رئیس‌دانا در روزهای پایانی اسفند 1398 و آن هم به دلیل کرونا دشوارتر و تلخ‌تر بود. فریبرز رئیس‌دانا شمایل دقیق یک روشنفکر متعهد بود: اقتصاددان دردمند، شاعر و منتقد، فعال سیاسی چپ، پژوهشگر علوم اجتماعی و عضو برجسته کانون نویسندگان ایران. رئیس‌دانا در دی‌ماه 1323 در روستای ابراهیم‌آباد قزوین متولد شده بود و در 26 اسفند 1398 در تهران درگذشت. از او کارنامه‌ای پربار باقی مانده است و می‌توان او را نماد چپی که گرایش‌های عمیق ملی داشت در نظر گرفت.


سرنوشت روشنفکران ژیواگو

تا پیش از آنکه پاسترناک رمان دوران‌سازِ «دکتر ژیواگو» را بنویسد و سرسختانه تصمیم به انتشار آن بگیرد، کسی در شوروی او را به‌عنوان یک «مخالف» نمی‌شناخت. اما تصمیم قاطع او به انتشار رمانش در ایتالیا سرآغاز رسم و روال ادبی تازه‌ای در روسیه پس از استالین شد. پاسترناک تحت فشار حزب کمونیست و مخالفت کانون نویسندگان شوروی جایزه نوبل 1958 را نپذیرفت. برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم، سانسور بدخیم اتحاد شوروی را شکست و پاسترناک توانست روایت هولناک خود را از سرنوشت روشنفکران شوروی منتشر کند، روایتی که از پسِ سالیان دورودراز همچنان برای درکِ موقعیت نسلی از روشنفکران روسیه که در دوران استالین و انقلاب بلشویکی زیستند، معتبر است. رمان «دکتر ژیواگو» شصت‌وشش سال پیش در چنین روزهایی در خارج از شوروی منتشر شد و انقلابی ادبی در دوران بعد از استالین بود که به دوره «آب شدن یخ‌ها» موسوم است.


تبعیدی‌ها

پابلو نرودا، شاعر و مبارز مطرح آمریکای لاتین، هم‌رزم آلنده و برنده نوبلِ ادبیات در سال 1971 است. نفتالی ریکاردو ری‌یس باسو آلتو، معروف به پابلو نرودا زندگی ادبی و سیاسیِ پرفراز و نشیبی داشت. او از تبار شاعرانی بود که مبارزه را سرشته در هنر می‌دانست و کنشگری و شعر را هم‌پای هم مهم می‌شمارد. نرودا در 12 ژوئیه سال 1904 در خطه پارال کشور شیلی به دنیا آمد. او هنوز چهارده سال نداشت که نخستین مقاله‌ خود را در نشریه‌ای محلی به چاپ رساند و چند سال بعد، هنوز به بیست‌سالگی نرسیده بود که سیزده قطعه شعر در مجله‌ای منتشر کرد. از آن بعد تمام اشعار نرودا رنگی سیاسی دارد و همین امر آوازه او را از شیلی به آمریکای لاتین فراتر می‌برد. او دیگر شاعری برای تمام امریکای لاتین است که از رنج‌ها و خشم‌ها مردمان این خطه می‌سراید. از مهم‌ترین بزنگاه‌های زندگی نرودا ایراد خطابه «من متهم می‌کنم» در ششم ژانویه 1948 در مجلس سنا بود که منجر به صدور حکمِ عزل او از سناتوری مجلس توسط دیوان عالی شیلی شد و البته دیوان به همین حکم بسنده نمی‌کند و قصد بازداشت او را دارد. این اتفاق در سراسر امریکای لاتین بازتابی گسترده پیدا می‌کند و بسیاری به هواداری از او برمی‌خیزند و سرانجام نرودا ناگزیر به ترک وطن می‌شود. در زادروز نرودا، بخشی از خاطراتِ این شاعر چپ‌گرا از سفرش به شوروی را مرور می‌کنیم که در آنجا با شاعرانی همفکر خودش دیدار می‌کند، شاعرانی تبعیدی‌ که برای گرامی‌داشتِ پوشکین گرد هم آمده‌اند.


در سایه جنوب

ویلیام فاکنر از مهم‌ترین داستان‌نویسان جهان است که در ایران هم به خوبی شناخته می‌شود و بسیاری از آثار او توسط مترجمان مختلف به فارسی منتشر شده است. او را نویسنده جنوب نامیده‌اند و این جنوب هم جغرافیایی است و هم ادبی. او با با سبک خاص داستان‌نویسی‌اش و نیز تصویر درخشانی که از زندگی مردمان جنوب امریکا به دست داده در تاریخ داستان‌نویسی جاودانه شده است. فاکنر در زمان حیاتش برنده نوبل ادبیات شد و آثارش تا امروز همواره مورد توجه بوده و از زوایای مختلف بررسی شده است. فاکنر علاقه‌ای به صحبت کردن درباره زندگی شخصی‌اش نداشت و به‌خصوص از سال‌های کودکی او اطلاعات زیادی در دست نیست با این‌ حال، زندگی‌نامه‌نویسان متعددی به سراغش رفته‌اند و دوره‌های مختلف زندگی او را تصویر کرده‌اند. فاکنر در 25 سپتامبر 1897 متولد شد و در سال 1962 درگذشت.