شاعر حماسه‌های شکست

1401/12/06

مهدی اخوان ثالث، شاعر قطعه مشهور «زمستان» از مهم‌ترین شاعرانِ مدرن ایران است که او را شاعر حماسه‌های شکست هم خوانده‌اند. اخوان دهم اسفند 1307 در توسِ خراسان به دنیا آمد و در همان‌جا هم برای همیشه آرام گرفت. به‌رغم اینکه شعرهایش رنگ‌وبوی سیاسی داشت و مهم‌ترین شعرهایش پیرامون وقایع سیاسی بود، خودش را سیاسی یا دقیق‌تر «سیاسی‌نویس» نمی‌دانست اما او شاعرِ «زمستان» و «آخر شاهنامه» و «قصه شهر سنگستان» است که مایه سیاسی دارد و البته اخوان ثالث تعریف دیگری از سیاست دارد.

 

اخوان ثالث چند بار به زندان می‌افتد، یک بار به خاطر پناه دادن به رفیقی و بار دیگر به خاطر شعری که دست بر قضا سروده او نبود. «چند بار به زندان افتادم، بار اول به‌خاطر پناهنده‌ای بود که به خانه ما روی‌آورده بود؛ یعنی من و دوستم رضا مرزبان با یکدیگر در یک خانه می‌نشستیم و پناهنده‌ای را به ما سپردند تا او را مخفی کنیم. این شخص آمد، حالا دوران بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. اواخر زمستان بود. مدتی او را نگه داشتیم و این مرد بی‌آرام شد و یکی‌ دوبار به کوچه رفت و گیر افتاد. دنبال او آمدند و ریختند به خانه و ما را هم بردند و پس از چند روز آزاد کردند. یک‌بار هم زمانی بود که ارغنون را منتشر کرده بودم و این‌بار خودم طرف اتهام بودم. اتفاقاً آن زمان‌ها شعری هم در یکی از روزنامه‌های مخفی منتشر شده بود، خطاب به شاه با دشنام و حمله شدید... این شعر را به من نسبت می‌دادند که تو گفتی... حال‌ آنکه من نگفته بودم؛ ولی می‌دانستم چه‌کسی گفته... مرا چندبار به محاکمه کشیدند و این دفعه زندانم طول کشید... یک‌سالی زندانی بودم.»

اخوان معتقد بود شعرش سیاسی نیست و البته برداشت خاص خود را از سیاست داشت. او در مقدمه‌ای که بر «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم» نوشت، اشاره می‌کند که هیچ‌کدام از شعرهایش «سیاسی به معنیِ منطبق و حالش (حلول‌کننده‌اش) نبوده و نیست». «خوشبختانه چنین است. اگرچه منبعث از واقعات و امورات و اتفاقات سیاست هم بوده است... با همه بی‌حوصلگی می‌خواهم اینجا، بله اعترافی کنم، اعتقاد من این است که براستی سیاست در جهان امروز فنی و علمی پوشیده و خطرناک و بسیار دقیق شده است، یعنی بوده و هست و هر روز ابعاد و جهات بیشتر و دقایق و فوت و فن‌های جزئی‌تر و دقیق‌تر و استوارتری پیدا می‌کند، کار هر یقنعلی بقالی نیست... می‌خواهم بگویم من درین سی چهل سال اخیر از عمرم، برای خودم هیچ داوریِ سیاسی نکرد‌ه‌ام که چند سال بعدش متوجه نشده باشم، که ای بابا، ما چه‌قدر از مرحله پرت بوده‌ایم، چه عوضی فکر و داوری می‌کرده‌ایم، چه‌قدر تحت تأثیر جوسازی و ترفند سیاستمداران جهان و برنامه‌ریزان چنین و چنان بوده‌ایم، درباره فلان مسئله سیاسیِ روز، فلان مرد سیاسی و تاریخی، فلان جریان جاری زمانه چه‌قدر غلط و عوضی فکر و داوری می‌کرده‌ایم! ای‌وای، ای‌وای، براستی که بسیار تأسف‌انگیز است، قضایا به‌طور کلی اصلا و اساسا چیز دیگری بوده است و داوریِ ما بکلی پرت...».

با این حال، برخی از معاصرانش، نه‌تنها اخوان ثالث را سیاسی، بلکه روشنفکری چپ‌گرا می‌دانستند که با اعضای حزب توده رفت‌وآمدی داشته است. مرتضی خاکی روایت می‌کند که: «اخوان ثالث ارتباط خاصی با نیما دارد که با دیگران بسیار متفاوت است. اولا نیما از لحاظ شخصی رفتار غیرقابل توجیه و بدی با اخوان داشته، بعد از کودتای ۲۸ مرداد نیما جملات بدی را به‌ زبان آورد، آن‌هم درست زمانی که دستگاه وقت به نیما اتهام توده‌ای ‌بودن و چپ‌گرایی زده بود. او گفته بود: من اصلا چپ نیستم و این آدم‌های وقت‌گیر مثل اخوان و شاملو که دور من جمع می‌شوند عضو حزب توده ایران هستند. خب این حرف نیما بیشتر از همه به اخوان‌ ثالث لطمه زد.» لطمه‌ای که اخوان را بسیار زیر ضرب برد، تا حدی که شاملو که زمانی هم‌بندی اخوان شد به این شکنجه شهادت می‌دهد: «وقتی در زندان لشگر 2 زرهی با اخوان بودیم اصلا مرا شکنجه نکردند؛ اما اخوان را بسیار کتک زدند و او شکنجه‌های سختی را تحمل کرد.» کاخی معتقد است اینکه این حرف‌ و حدیث‌ها برای اخوان بیشتر گران تمام شد، یکی از دلایلش این بود که پدر شاملو به ‌هر حال سرهنگ بود و کمی مراعاتش را می‌کردند.

اخوان ثالث تا سال۱۳۲۶ در زادگاهش مشهد ماند و در این مدت به‌ عضویت سازمان جوانان حزب توده درآمد. پس از آن به تهران رفت و به آموزگاری در روستاهای اطراف مشغول شد. چندی نگذشت که با شاعران و اهل ادبیات تهران آشنا شد و دوستی برقرار کرد که تا آخر عمر ادامه یافت. ایرج افشار می‌گوید: «از همان روز اولی که اخوان تهران‌نشین شد، با او آشنا شدم و از شعر خواندن او به لهجه‌ با ملاحت خراسانی‌وارش لذت بردم و در خیالم می‌گذشت که عطار و سنایی و سیف باخزری هم به ‌همین لحن و شیوه شعر می‌خوانده‌اند. دیدارمان بیشتر در  کتاب‌فروشی نیل و ابن‌سینا و مخصوصاً چای‌خانه‌ها و خانه دوستان ادبی و فرهنگی و دو‌سه‌باری در دفتر مجله یغما بود. حرمان اغلب به مطالبی می‌کشید که به‌قول خودش قدمایی بود. اگرچه شاعر استخوان‌دار نوپردازان و از فحول این طبقه بنام بود، همیشه در جست‌وجو و کنجکاوی آن بود که از «مفید‌های کهنه» بر افق وسیع نگرش خود در زمینه شعر و ادب کهن پرتوی تازه ببخشد. این بود که برخلاف بسیاری از نوپردازان گریزان از متون کهن، با رغبت و میل و حوصله و تساهل از شنیدن آگاهی‌هایی از نسخه‌های خطی و نوشته‌های رنگ‌و‌رورفته پیشینیان که خواستار کمی داشت، لذت می‌برد. تن نمی‌زد و خسته نمی‌شد.»          

با تبعید رضاشاه به خارج از کشور و به ‌سلطنت ‌رسیدن محمدرضا پهلوی، استبداد رضاخانی از فضای سیاسی کشور برچیده ‌شد و در این دوران فترت تا وقتی محمدرضا بساط استبداد خود را پهن کند، و روشنفکران و آزادی‌خواهان فرصتی برای ابراز عقیده پیدا کردند. اخوان در این فاصله تا کودتای 28 مرداد 1332 به نقل از نزدیکانش «یک‌پارچه شور و احساسات و آتش بود»، و ماجراهای سیاسی‌ مملکت  او را بسیار امیدوار کرده بود. اما چندی بعد برخلاف انتظار، کودتا شد و پس از آن ورق به‌کلی برگشت. روز وقوع کودتا، اخوان در مشهد بود. چند روز بعد به تهران آمد و مدتی بعد هم به دلیل مخفی‌ کردن یکی از اعضای حزب توده زندانی شد. اخوان پس از آزادی از زندان دوباره به شغل معلمی روی آورد؛ اما به‌ علت سوابق سیاسی‌اش به حومه کاشان تبعید و ناگزیر به ترک خدمت شد. از آن پس با روزنامه‌ها و مجلات همکاری می‌کرد و برای آنان با اسم مستعار مطلب و مقاله می‌نوشت و مدتی هم با رادیو و تلویزیون همکاری کرد. تجارت این سال‌های اخوان که به شکست و یأس و نومیدی گذشت و او را در خود فرو برد، چند سال بعد در شعرهای او نمود پیدا کرد.

 

منابع:

1. «لولی‌وش مغموم» (زندگی شعر و اندیشه اخوان ثالث)، انتشارات نگاه.

2. «گفت‌وگو با مرتضی کاخی»، نگاه، شماره ۲۱.

3. «باغ بی برگی» (یادنامه مهدی اخوان ثالث)، مرتضی کاخی، نشر زمستان.


مهدی اخوان ثالث

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.